۱۴
#چله_واژه
#واژه۱۴
#اسم۳
بسم الله الرحمان الرحیم
به اسم الله همیشه و بسیار نزدیک
برگرفته از یکی از سایت های آموزش زبان فارسی ؛
#نقش_اسم ؛
نقشِ اسم یعنى وظیفه اى که اسم در جمله بر عهده دارد. این وظیفه در دانش نحو (Syntax) بررسى مى شود، در مقابل دانش صرف یا تکواژشناسى (Morphology) که صرفاً نوع کلمه را بررسى مى کند.
نقش هاى گوناگون اسم از این قرارند:
نهاد:
اسمى که فعل به آن نسبت داده مى شود:
الف. کننده کار (فاعل):محمد آمد.
ب. پذیرنده کار (نایب فاعل): ماه دیده شد.
ج. داراى صفت یا حالتى (مسندٌالیه) :علی با هوش است.
مُسند:
اسمى که با فعل ربطى به نهاد نسبت داده مى شود.
مثال :خراسان استان است.
مفعول:
اسمى که فعل بر آن واقع شود:
مثال :سعید را دیدم.
تنها افعال متعدّى، مفعول مى پذیرند. مفعول معمولا پیش از حرف نشانه را مى آید.
مُتَمِّم (مفعول با واسطه):
اسمى که به وسیله حرف اضافه، معنى فعل را در جمله تکمیل کند.
مثال :علی تکالیفش را در کلاس با خودکار در دفترش نوشت.
هم فعل متعدّى چنین مفعولى را مى پذیرد و هم فعل لازم.
وجوه معانىِ فعل که با متمّم تکمیل مى شوند، از این قبیلند: زمان، مکان، غرض و منظور، ابزار، و چگونگى وقوع فعل.
حروف اضافه مشهور : از،به، با، در، براى، بر.
قید:
اسم یا گروه اسمى که بدون واسطه حرف اضافه، راجع به فعل و گاه غیرفعل توضیح دهد:
مثال :"در همان دقایق اول یکدیگر را شناختیم."
قید ممکن است مانند مثال شامل حرف اضافه و متمم باشد.
بَدَل:
اسمى که پیش یا پس از اسم دیگر مى آید تا آن را بهتر بشناساند، مثلا لقب، مقام، یا پیشه اش را بیان کند:
مثال:«پدرم ...به پشتوانه ابوطالب، بزرگِ سرزمینِ بَطحا، در برابر طوفان قامت راست مى کرد.»
کلمه اى که بدل آن را مى شناساند، مبدَلٌ منه نام دارد. مبدَلٌ منه مُرادِ اصلى است، گر چه گاه پس از بدل قرار مى گیرد.
مضافٌ الیه:
اسمى که به اسم دیگر مى پیوندد تا مفهومى از این قبیل را به آن بیفزاید:
ملکیّت (کتابِ حسین)، تشبیه (کتاب گل)، استعاره (کتابِ جدایى)، اختصاص (کتابِ درس)، توضیح (کتابِ مکاسب)، بیان جنس (کتابِ زر)، فرزندى (محمّدِ زکریّا).
اسمى که پیش از مضافٌ الیه قرار دارد، مضاف نامیده مى شود که خود مى تواند نقش هایى بپذیرد.
گاه نیز مضافٌ الیه پیش از مضاف مى آید که آن را اضافه مَقلوب مى نامند; مثل: کوهپایه (= پایه کوه)، دریا کنار (= کنارِ دریا)اسمی که در جمله مورد خطاب قرار گیرد.
مثال:"برادر! خوش آمدی."
وصفی:
اسمی که در جمله به مفهوم و در نقش صفت بیاید.
مثال:"سنگینترین دل ، دل اوست."
#واژه_شناسی
https://eitaa.com/eshare