خورشید دمیدست، وَ تابش شده انگار
در راه دویدیم و گشایش شده انگار
آهوی غزل تیز رو،
صیادی ما کُند
ما صید نکردیم و سرایش شده انگار
از گوشه ی چشم غزل آری که چکد خون
این قاتلِ ما کُشت و ستایش شده انگار
هرچیز که دادند ز عشق از خودمان نیست
از جای دگر آمده، خواهش شده انگار
###
در تعزیت عشق همه تعزیه داریم
ای اهل عزا وقت نمایش شده انگار
سعید صاعدی
۱۰/مرداد/۱۴۰۲
@esharenakhana