خورشید دمیدست، وَ تابش شده انگار در راه دویدیم و گشایش شده انگار آهوی غزل تیز رو، صیادی ما کُند ما صید نکردیم و سرایش شده انگار از گوشه ی چشم غزل آری که چکد خون این قاتلِ ما کُشت و ستایش شده انگار هرچیز که دادند ز عشق از خودمان نیست از جای دگر آمده، خواهش شده انگار ### در تعزیت عشق همه تعزیه داریم ای اهل عزا وقت نمایش شده انگار سعید صاعدی ۱۰/مرداد/۱۴۰۲ @esharenakhana