گوشیو برداشتم. دوستم پیام زده بود: فهمیدی
#زلزله اومد؟ گفتم: نه! کی؟😳...
به کسی نگید؛ اما اون شبو با ترس خوابیدم.😒
صبح که پا شدم، هنوز زمین و آسمون سر جاشون بودن؛ گفتم: خدا رو شکر.👍
چیزی نگذشته بود که یهو گفتن:
#کرونا!👻
دربارش شنیده بودم؛ اما فکر نمیکردم اینجا هم بیاد. اعلام شد: دو نفر از دنیا رفتن؛ به بقیه هم داره سریع سرایت میکنه.🙈
حالا این یکی رو کجای دلم بذارم!🤷♀
ایندفعه جدیتر ترسیدم. جوّ بدی بود. هرچی با خودم حرف میزدم، آروم نمیشدم. چطورش بماند؛ اما کمکم بهتر شدم.😊
با این حال، جوّ هنوز ادامه داشت؛ چه جورم. همه در بهترین حالت، مشغول دست شستن بودن🧼 و در بدترینش تو اضطراب و ترس.😨
چند روز به همین منوال گذشت.
یکباره رجب شد؛ آره، یکباره!😵
میدونم تو تقویم از قبل نوشته بودن.😜 اما برای ما که اینقدر غرق کرونا شده بودیم، کاملاً یهویی بود.😧
#رجب، همون شریعهٔ بهشتی، أین الرّجبیون، میلاد مولا، اعتکاف، «یا من أرجوه...»؛ همون ماه عاشقی که همیشه برامون شیرین بوده.❤️
اما امسال اونقدر از فضای معنویش دور بودیم که فقط از کنارش گذشتیم. اصلاً نفهمیدیم شب اولش کی اومد، ولادت و شهادت کدوم اماما بود، لیلةالرغائب چه جوری گذشت...؛ خلاصه بد جا موندیم، بد!🤦♀
یاد این افتادم که امام زمان(عجّلاللهفرجه) هم بغتةً میآن؛ یعنی یهو! قرنهاست قراره بیان و همه منتظرشون هستن.👀
اما وقتی اومدن، اگر تو عالمشون نباشیم، واقعاً درکشون نمیکنیم و نمیتونیم باهاشون باشیم؛ چون تو جوّ دنیاییم.😭
خدایی، دیگه دربیایم از این فضا؛ بگذریم از
#دنیا. معلوم نیست اون یهو، کی اتفاق بیفته. مبادا فرصت تموم شه و ما بمونیم و حسرت.🥺
اللهم عجّل لولیّک الفرج
#من_مال_توام
@Lotfiiazar