هدایت شده از مشق عشق 💞🌷
✨❤️🍃✨❤️🍃✨❤️ ❤️ 🍃 ✨ ❤️ 🍃 ✨ ❤️ 🕊بسم الله الرحمن الرحیم 🕊 💥💫کتاب : عصمت 💫💥 ⭐️🌺نویسنده :سیده رقیه آذرنگ🌺⭐️ ☄💫بر اساس زندگی : «شهیده عصمت پورانوری »💫☄ 💥✨قسمت : هشتاد و سه✨💥 ◀️منصوره بغض کرده گفت: «من و فرخنده بعد از اینکه رفتی، تصمیم گرفتیم✳️ بیایم دنبالت شهیدآباد تقریباً ساعت 3 بود که صدای انفجار شدیدی توی شهر پیچید. رفتیم پشت‌بام تا ببینیم کدام قسمت شهر مورد اصابت قرار گرفته، دود و آتشی🔥 که از نزدیکی‌های پل قدیم به هوا برخاسته بود، محل اصابت راکت‌ها را نشان می‌داد. بعد از دقایقی آمادهٔ رفتن✨ شدیم. وقتی به شهیدآباد رسیدیم؛ من و فرخنده یک به یک مزارها رو زیارت می‌کردیم و من غرق نگاه کردن به تصاویر شهدا🌷 بودم. از کنار مزاری در حال عبور بودیم که متن تابلوی نصب شده بر روی آن، مرا به سوی خودش🌿 جذب کرد. از فرخنده خواستم چند قدم برگردیم وقتی در مقابل آن تابلو ایستادیم، گفتم: «ببین چه آیهٔ زیبایی💐 روی این تابلو نوشته شده. یأَیـتُهَا ٱلنَّفسُ ٱلمُطمَئِنَّةُ، ٱرجِعِیٓ إلیٰ رَبّـِکِ رَاضِیةً مَّرضِیة، فادخُلی فی عِبادی،وَٱدخُلی جَنَّتِی، خوشا به حالشون!🌺 اگه ما هم یه روزی شهید دادیم این آیات رو، روی مزارش می‌نویسیم.» فرخنده به من نگاه می‌کرد و با لبخند☺️ حرف‌هایم را تأیید می‌کرد. من گفتم: «ولی نه، نمی‌شه!» گفت: «چرا نمی‌شه!»🤔 گفتم: «آخه اینا دو شهید هستن و تابلو هم به همین دلیل ❇️بزرگتر طراحی شده.» ◀️آیات را آرام زیر لب زمزمه می‌کردم و همان‌طور که به تابلو خیره شده بودم به فرخنده گفتم: «خیلی قشنگه!✅ ای کاش ما هم جزء خانوادهٔ شهدا می‌شدیم.»🙏 ◀️نزدیکی‌های غروب بود. بعد از زیارت قبور شهدا، رفتیم خانهٔ🏠 پدربزرگ، اقوام همگی جمع شده‌ بودند. علیرضا تا مرا دید، آمد و گفت: «منصوره می‌شه بیای کنار، باهات کار دارم.»😔 گفتم: «چی شده؟» گفت: «یه چیزی بگم ناراحت نمی‌شی؟» گفتم: «نه! بگو.» گفت: «عصمت مجروح شده.»🥀 قلبم به تپش افتاده بود. گفتم: «کی؟ کجا؟ چه اتفاقی😳 براش افتاده؟!» گفت: «می‌دونی... آخه... » علیرضا به من نگاه می‌کرد و من هم مات چهره‌اش، بهت‌زده🍃 به او گفتم:راستش رو بگو چی شده ، مکثی کرد و گفت: «عصمت شهید شده.»😭 گفتم: «چی! شهید شده.» گفت: «آره! توی راهپیمایی با مادرشوهرش و جاریش (مرضیه) روی پل قدیم بودن که حمله هوایی🔸 شده و ... .» صدای گریه‌ام بلند شد و با هق هق گریه به علیرضا گفتم: «نباید مادر چیزی بفهمه.»🍃🌸🍃 ادامه دارد ........ http://eitaa.com/mashgheshgh313 ✨🍃❤️✨🍃❤️✨🍃❤️✨🍃❤️