ل خواب و خیال، اندازه و صورت دارد. ناسوت هم همین عالم ماده است که غلیظ و متراکم است و قابل تغییر و فساد و فرسایش. تمام آسمانها و زمینها و آنچه بین آنهاست، در ناسوت قرار دارد. این عالم، سایۀ ملکوت است و ملکوت، سایۀ جبروت؛ آن هم سایۀ لاهوت.
انسان از تمام این عوالم، بهره برده و با جسمش در ناسوت است، با خیالش در ملکوت، با عقلش با جبروتیان و با قلب و روحش در عالم عشق؛ در عین حال، شخصیتی یگانه دارد. آنچه را با حواسش مییابد، در خیال صورت میدهد و تصویرسازی میکند؛ با عقل، معنای آن را درک میکند و در گسترۀ قلبش، حبّ آن یا بغض از آن شکل میگیرد. اینگونه است که نفسش ساخته میشود، به اختیار و حرکت خودش و با عوالمی که خدا به او داده است.
سیر نزول او از لاهوت به ناسوت میرسد و سیر صعودش از حس آغاز و به روح، ختم میشود که قرآن از این مرحله، به قلب تعبیر کرده است: "...لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِها..."[7]. البته چه ما بفهمیم و چه نفهمیم، تمام این مراتب را ولایت اداره میکند و اوست که پیوسته آثار و خصوصیات هر عالم را به آن افاضه مینماید. اما بهره و نصیب ما، بستگی به این دارد که دست ولایت را در کدام عالم ببندیم و در کدام عالم، باز بگذاریم.
کسی که در پایان سیرش هنوز در عالم حس باشد و از زندان حواس و خواطر رها نشده باشد، پس از مرگ نیز اسیر این عالم میماند و از دنیا رها نمیشود. او وسعت و قدرت دارد و میتواند هر ضرری را از خود دفع کند؛ اما اسیر زمین و شبانهروز مانده و در عالمی گیر افتاده که دیگر، ابزار استفادهاش را ندارد و این برایش عین عذاب است. عذاب سختترش هم این است که به عوالم برتر راه نمییابد.
برخی نیز از حس میگذرند و در عالم خیال میمیرند؛ مثل افراد مبتلا به آلزایمر که دیگر حواسشان کار نمیکند و مثلاً فرزند خود را که پیش رویشان نشسته، نمیشناسند؛ اما با تصویری که از کودکی او در خیالشان مانده، خوشاند!
عدهای نیز به عالم عقل میرسند. تنها اندکی هستند که خصوصیات کمالیِ تمام این عوالم را به خود میگیرند و از عوالم عبور میکنند تا به عالم روح میرسند و در وسعت ولایت با حقایق نوری اولیاء الهی در لقاء خدا زندگی میکنند.
[1]- سورۀ طه، آیۀ 81 : از طیّباتی که در دنیا روزیتان کردهایم، بخورید.
[2]- جذوات و مواقیت، ص82.
[3]- سورۀ ماعون، آیۀ 4 : وای بر نمازگزاران!
[4]- سورۀ إسراء، آیۀ 1 : منزّه است آنکه بندهاش را شبی از مسجدالحرام به مسجدالأقصی که اطرافش را پربرکت کردیم، حرکت داد؛ تا از آیاتمان به او نشان دهیم؛ که همانا او سمیع بصیر است.
[5]- تفسیر روشن، ج13، ص153.
[6]- الكافی، ج2، ص352 : "...فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ..."؛ پس وقتی او را دوست داشتم، سمعش میشوم که با آن میشنود و بصرش که با آن میبیند.
[7]- سورۀ حج، آیۀ 46 : قلبهایی دارند که با آنها تعقل میکنند.
🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴