دلم کمی صبحهای بچگیامو میخواد! صدای جیرینگ جیرینگ استکان نعلبکی و اختلاط پدر و مادر و هورت کشیدن و قورت دادن پرسروصدای چایی شون بیاد. قل قل  " زندگی"  توی سماور بجوشه و تندتند ،تو نعلبکی سر بکشن لحافو تا زیر گلوت بکشی روت و به شیرینی رویات فرو بری. بوی شلغم و لبو پیچیده باشه تو خونه شیشه های بخار گرفته درهای چوبی و یه دنیا حس  "امن" زندگی.امنِ امن ؛ بی هیچ شتاب و دلهره ای. بعد مامان، عشق رو توی بقچه نون بابا گره بزنه و تا دم در ببره بده دستش. یا کریمها لب بوم بق بقو کنند و مدرسه ت دیر بشه. 👤محبوبه احمدی چه لذتی داشت نشستن کنار این سفره‌ها و خوردن صبحانه‌ محلیِ خوشمزه‌ای که مادربزرگ با دستای مهربونش درست کرده بود😍😋🍳 https://eitaa.com/eshgh14