[صدای قلب مرا...‌] . نمی‌رسیم به هم مثل‌ کوپه‌های قطار اگرچه نیست میان من و تو جز دیوار . اگرچه در دل یک راه می‌رویم سفر اگرچه بر سر یک ریل می‌شویم سوار . صدای قلب مرا می‌توان شنید امشب از اصطکاک شدید دو واگن بیدار . دوباره سالن خالی، مرور بیداری کنار پنجره دستی مرا کشید کنار . کنار پنجره دشتی نفس نفس می‌زد برای بدرقه‌ام می‌دوید گندمزار . کنار پنجره دیدم که می‌رسیم به هم اگر سقوط کند در دهان دره قطار . تمام شب دل من توی راهروها بود نمی‌رسیم به هم، مثل کوپه‌های قطار . . 🔸 کانال شعر اشراق 🔸 https://eitaa.com/joinchat/1669136497C8ec2f6b833