457.6K
💢آرزوی ناز نازی 💢 نویسنده و قصه گو: 💢باران رحمتی ناز نازی چشماشو بست وتوی خیالش سوار قایق شد تا بره ودنیا رو تماشا کنه ناز نازی از رود خونه پرسید :رودخونه جون تو می دونی اون دور دورا چه شکلیه ؟چه رنگیه؟رود خونه موج زد و قل قل جواب داد: اون دور دورا یه درخت آرزو هست یه آبشار آتشین اونجا جای فرشته هاست جاهای خیلی قشنگی داره ولی نمیشه به اونجا رفت کار خیلی سختیه باید از کنار آتشفشان رد بشی. از خونه ی روح ها رد بشی ویک ورد جادویی رو از اون سفر یاد بگیری و با دوستهایت به آنجا برسی ناز نازی از حرف‌های رود خونه خوشش اومد اما یه کم میترسید پس با دوستهایت به راه افتاد از کنار آتشفشان گذشت و از خانه ی روح ها هم به آرامی گذشت به یک در رسید .روی در نوشته بود سرزمین دوستی ها ورد جادویی را خواند. در باز شد.ب ا دوستهایش به سرزمین رفت و بازی کرد. و از آنجا خیلی خوشش آمد. وقتی بیدار شد ماجرا را برای مادرش تعریف کرد و از مادرش پرسید :این سرزمین وجود دارد مادر گفت :نمیدانم اما در خواب و خیال ما همه چیز ممکن است . ✅ http://eitaa.com/eslahisaeedeh