🌹 خاکریز خاطرات (ساده زیستی شهید رجایی)
شهید رجایی
یک شلواری داشت
که چند سالی بود آن را میپوشید
و همیشه خودشان هم آن شلوار را میشستند و اتو میکردند.
یا در مورد دیگری،
اوایل نخست وزیری ایشان بود
که برخی آقایان گفتند به خاطر فشار زیاد کاری
هر روز یک عدد سیب درشت برای آقای رجایی ببریم که تقویت شوند،
وقتی همان بار اول سیب را دیدند
و دلیل این کار را متوجه شدند
به آنها گفتند:
《فکر میکنید چطور شد که شاه شاه شد
و بنی صدر شد بنی صدر؛
از همین رفتارهای به ظاهر ساده شروع شد.》
به آقایان هم گفتند:
《هرگز با من طوری رفتار نکنید
که فراموش کنم
من محمدعلی رجایی فرزند عبدالصمد هستم
همان کاسه بشقاب فروش دوره گرد پیش از انقلاب هستم.》