ای خسته از جماعتِ غرقِ ریا، حسین ای دل‌بریده از همه‌ی رنگ‌ها، حسین بر قتلِ تو فقیهِ دروغین بداد رأی ای کشته‌ی شیوخِ مقدّس‌نما، حسین سَمتِ تو از تمامی مردم فراری‌ام ای با غریب‌های جهان آشنا، حسین ای بی‌کفن رها شده‌ی دشتِ کربلا ما را به حالِ خود تو نکردی رها، حسین در حقّ دشمنانِ خودَت هم تو سال‌ها کردی به جای لعنت و نفرین دعا، حسین امّیدِ عابدان شده بعد از نماز، حج امّیدِ عاشقان شده بعد از خدا، حسین آری برای یاری او استخاره‌ها کردند مومنان و نماندند با حسین معیار اگر که پینه‌ی پیشانی است و ریش تنها نبود این همه اربابِ ما حسین ننگا به ما که بی‌ادبانه برایمان گشته خلاصه در عطش و کربلا حسین من از حسینِ مُختَصِ هیئت گریختم از این حسین راهِ زیادیست تا حسین او را اگر که زنده شود باز می‌کُشند یک عِدّه زاهدانه و با ذکرِ یا حسین! ای کشته‌ی حسادت دنیا حسین جان ای تشنه‌ی مُقَطَّعُ الاعضا حسین جان… محسن کاویانی