بسم الله الرحمن الرحیم کربلای جبهه‌ها یادش بخیر جبهه جمع لحظات ناب بود، از گریه و غم گرفته تا شادی و خنده، شور و هیجان همراه با معنویتی که برگرفته از حال و هوای رزمندگان بود فضای جبهه را متفاوت می کرد. رزمنده ها از هر سن و سال تلاش می کردند تا در کنار سختی های جنگ به بهترین نحو لحظات خود را سپری کنند برای همین شوخی های رزمندگان در آن فضا اگرچه جنبه سرگرمی داشت اما بار معنوی هم به خود می گرفت و از این رو کم نظیر و حتی منحصر به فرد بود. تلطیف فضای جبهه ها باعث شده بود تا یک سری واژه های قراردادی به دایره لغات بچه های جبهه و جنگ اضافه شود. این واژه ها هم از جهتی شوخی و طنز محسوب می شد و هم به لحاظ حفاظت اطلاعات می توانست رمزی بین نیروهای خودی باشد. هرکس که به عنوان رزمنده وارد عرصه نبرد می شد خود را در دایره هزاران لفظ و لغت ناب جبهه می دید، گویش خاص بچه های جبهه و جنگ و منشی که در فضای معنویت و آرمانگرایی رزمنده ها حاکم شده بود، پایه‌گذار فرهنگی جدید، به‌عنوان «فرهنگ جبهه» می‎شد. برخی از اصطلاحات جالب جبهه های دفاع مقدس را می توانید در ادامه بخوانید: آب رشته = آش رشته واجب الحج = کسی که تازه از امور مالی برگشته و پولدار بود. آسایشگاه سالمندان = تدارکات گردان و لشکر (اشاره ای است به مسوولان تدارکات واحدها که معمولا از بین رزمندگان مسن انتخاب می شدند) مال پنجاه میلیون پیرزن = بیت المال آب اروند = آبگوشت فک و فامیل هاچ = حشرات هتل الوارثین = نقاطی از جبهه که بسیار تمیز و پاکیزه بود. حاجی گلابی = پیرمردی که وظیفه گلاب پاشیدن به بچه ها را در منطقه به عهده داشت. اف 14 = نوعی مگس و پشه در منطقه چشم چران = دیده بان ترکش پلو = عدس پلو برادر عبدالله = برای صدا زدن رزمنده ای که اسمش را نمی‌دانستند. تجدیدی = مجروح شدن و به شهادت نرسیدن ایستگاه بدنسازی = ایستگاه صلواتی اوشین پلو = برنج سفید بدون مخلفات ایران تایر = پوتینهای بسیجی ایران گونی = شلوار و اورکت بسیجی ساخت وطن حلوا خور = کسی‌که هرگز شهید نمی‌شود و از همه عملیات ها سالم بازمی‌گردد. پا لگدکن = نماز شب خوان بی ترمز = بسیجی عاشق خاکریز اول (حکایت از شجاعت و به کام خطر رفتن) برادران مزدور = نیروهای عراقی و دشمن آدمکش گردان = امدادگر (کنایه از ناشی بودن نیروهای امدادرسان خصوصا در شرایط عملیاتی) برمی‌گردم، یا با رخت؛ یا با تخت یا با یخ = یا زنده می مانم، یا مجروح می شوم، یا شهید می شوم. بوی چلوکباب = بوی شب عملیات ترکش اِوا خواهری = ترکش فوق العاده ریز و ناچیز که بدن را گویی ناز می داد و اصابت آن اسباب خجالت بود!