احمد الحجازی یکی از خبرنگاران اهالی غزه است.
اینجا سه چهار روز اول جنگ است و کودکی را دست گرفته که تمام خانواده اش را از دست داده.
تصویر بعد روز پنجاه و هشتم جنگ است. می گوید این پیامی برای جهان است. البته تاکید دارد نامه های ما دائما به خداست. میگوید دارند از گرسنگی جان می دهند. وضعیت گرسنگی در غزه به نحویست که گفته می شود کار کودکان کم کم به بمب هم نمی رسد و کودکان از گرسنگیست که جان می دهند.
هر خبرنگاری که در غزه می بینیم در این بیش از دو ماه جنگ پیر و شکسته شده. صورت هاشان به زردی رفته و چشم ها کم فروغ گشته.
و به قول خبرنگار حمزه دحدوح، این روزها ۶۶ سال بود، ۶۶ روز نبود.
گویا خبرنگاری در غزه پیشه و شغل و مهارت و تخصص نیست. این ها نیست که پسر سیزده چهارده ساله ای به نام عبود آینهی غزه می شود و
روی پشت بام خانه شان از شهر و دیارش گزارش می دهد و همه از همین پسر خبرنگار چهارده ساله می پرسند «عبود چه خبر؟».
در غزه همه چیز به طرز خاصی در هم تنیده است. همه چیز و همه کس بند هم هستند. خبرنگار هم از همین درهم تنیدگی ها می روید. بارها دیده شده خبرنگاران غزه از خانوادهی خودشان بی خبر بودند اما با گروه های امدادی مردم را از زیر آوار بیرون می کشند. این پیوند خبرنگار با مردم در غزه از کجا آمده؟
اصلا چرا غزه اینقدر آدم های دنبالِ خبر دارد و خبرنگارها با زندگی مردم یکی شده اند؟
در وضعیت اضطراری غزه، همه چیز واقعی ترین و زیباترین شکل از خودش را به نمایش گذاشته. خبرنگاری هم...
هرچه که هست خبرنگاری با غزه شرافتی دیگر یافت.
#شهر
#زمان
#خبرنگار
#فلسطین
@Esrar3