▪️بازخوانی دقایقى از ظهر روز عاشورا▪️ 6⃣مجلس ششم السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع) 🌴اضطراب و نگرانى و دل‌شوره همه اهل حرم را فراگرفته است. براى اطلاع از سرنوشت سالار شهیدان به بالاى تل زینبیه میروند. آن مکان به‌خوبی بر قتلگاه مشرف است. فاصله تل تا قتلگاه به حدى است که همه ی حوادث قابل‌مشاهده و غالب سخنان قابل‌شنیدن است. 😱آنچه در برابر دیدگانشان در حال وقوع هست، باورکردنی نیست. زاده رسول خدا(ص)، نیم‌خیز در گودالى نشسته است. کتفش براثر ضربت شمشیر زرعه بن شریک، شکافته شده و دهان بازکرده است. 🔴بیش از سیصد زخم عمیق بر بدنش واردشده است تمام لباس عین شیله سرخ سرخ است. تعداد بی‌شماری نیزه و تیر در بدن مبارکش فرورفته است. 🌷عبداللّه، این کودک امام حسن(ع) که روى تل ایستاده است تاب دیدن حال عمو را ندارد. به‌طرف قتلگاه خیز بر می دارد. زینب تلاش می کند مانع رفتن او به میدان شود. حسین(ع) از خواهر میخواهد جلو عبداللّه را بگیرد. اما او خود را از دست عمه میرهاند و خود را به عمو میرساند. دست در گردن مجروح و خونین عمو می اندازد. ♦️می بیند ابجز بن کعب شمشیر به دست به‌قصد واردکردن ضربهاى دیگر به حسین(ع) نزدیک می شود. به هنگام فرود آمدن ضربه، دست خود را حائل می کند. دست کوچکش از شدت ضربه قطع می شود و از پوست آویزان میگردد. 🔴حسین(ع) برادرزاده را در آغوش میگیرد. خون از دست قلم شده اش فوران می کند. تیرها پشت سر هم بر بدن عمو و برادرزاده اصابت میکند و عبداللّه پس از لختى در آغوش عمو آرام میگیرد. حسین(ع) او را بر روى خاک‌پا به قبله می خواباند...