. از مرحوم حاج شيخ الاسلامى عليه الرحمه نقل شده است كه گفته: عالم بزرگوار و سيد عاليقدر امام جمعه بهبهانى گفت: در اوقات تشرف به مكه معظمه روزى به عزم تشرف به مسجدالحرام و خواندن نماز در آن مكان مقدس از خانه خارج شدم و در اثناء راه خطرى پيش آمد و خداوند مرا از مرگ نجات داد. و با كمال سلامتى از آن خطر رو به مسجد آمدم در راه مردی را دیدم كه مشغول فروش خربزه بود. قيمت آن را پرسيدم، گفت آن قسمت، فلان قيمت. قسمت ديگر ارزانتر و فلان قيمت است. گفتم پس از مراجعت از مسجد مى‌خرم و به منزل مى‌برم و به مسجدالحرام رفتم و مشغول نماز شدم ؛ در حال نماز به اين خيال شدم كه از قسمت خربزه‌های گران بخرم يا از خربزه‌های ارزان ترش، و چه مقدار بخرم و خلاصه تا آخر نماز در اين خيال بودم و... چون از نماز فارغ شدم . خواستم از مسجد بيرون روم كه شخصى از در مسجد وارد و نزديك من آمد و در گوشم گفت: خدائيكه امروز تو را از خطر مرگ نجات داد، آيا سزاوار است كه در خانه او نماز خربزه‌اى بخوانى ؟ فورا متوجه عيب خود شده و بر خود لرزيدم، خواستم دامنش را بگيرم اما او را نيافتم. 📚 داستان‌ها و حكایت‌های مسجد، برگفته از معراج سبز، ص 81 ا❣️❣️❣️❣️❣️❣️❣️❣️ 🤲 پروردگارا 🤲 خادمان ملت ایران را عزت بخش و تضییع کننده‌ی هر حقی از این ملت را در دنیا و آخرت خار و ذلیل گردان 💓 اینجا 👇👇 https://t.me/etedal_naghd 👇👇👇 ا @etedalhamrah با حذف یا تغییر لینک