.
.
#حکایت .
على بن خالد مىگويد: در سامراء با خبر شدم كه مردى را با قيد و بند از شام آورده و در اينجا زندانى كردهاند و مىگويند مدعى پيامبرى شده است .
به زندان مراجعه كردم و با زندان بانان مدارا و محبت نمودم تا مرا نزد او بردند، او را مردى فهيم و خردمند يافتم، پرسيدم: داستان تو چيست ؟
گفت:
در شام در محلى كه مىگويند سر مقدس سيدالشهداء حسين بن على عليه السلام را در آنجا نصب كرده بودند، عبادت مىكردم، يك شب در حالى كه به ذكر خدا مشغول بودم ناگهان شخصى را جلو خود ديدم كه به من گفت: برخيز.
من برخاستم و به همراه او چند قدمى پيمودم كه ديدم در مسجد كوفه هستيم .
از من پرسيد: اين مسجد را مىشناسى ؟
گفتم:
آرى مسجد كوفه است .در آنجا نماز خوانديم و بيرون آمديم . باز اندكى راه رفتيم، ديدم در مسجد پيامبر (ص ) در مدينه هستيم. تربت پيامبر صلى الله عليه وآله را زيارت كرديم، و در مسجد نماز خوانديم و بيرون آمديم. اندكى ديگر راه پيموديم كه خود را در شام در جاى خود يافتم و آن شخص از نظر پنهان شد.
از آنچه ديده بودم در تعجب و شگفتى ماندم، تا يك سال گذشت و باز همان شخص را ديدم و همان مسافرت و ماجرا كه سال پيش ديده بودم به همان شكل تكرار شد. اما اين بار وقتى مىخواست از من جدا شود او را سوگند دادم كه خود را معرفى كن.
فرمود:
من، محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن حسين بن على بن ابيطالب، (امام محمد تقی«ع») هستم .
اين داستان را براى برخى نقل كردم، و خبر آن به محمد بن عبدالملك زيات وزير معتصم عباسى رسيد، لذا فرمان داد تا مرا در قيد و بند به اينجا آوردند و زندانى سازند و به دروغ شايع كردند كه من ادعاى پيامبرى كردهام .
على بن خالد مىگويد:
به او گفتم: مىخواهى ماجراى تو را به زيات بنويسم تا اگر از حقيقت ماجرا مطلع نيست مطلع شود؟
گفت: بنويس.
داستان را به زيات نوشتم و او در پشت همان نامه در پاسخ من نوشته بود:
به او بگو از كسى كه يك شبه او را از شام به كوفه و مدينه و مكه برده و بازگردانده است بخواهد تا از زندان نجات دهد؟
از اين پاسخ اندوهگين شدم، و فرداى آن روز به زندان رفتم تا پاسخ را به او بگويم و او را به صبر و شكيبائى توصيه نمايم . اما ديدم زندانبانان و پاسبانان و بسيارى ديگر ناراحت و مضطرب هستند.
پرسيدم: چه شده است ؟
گفتند:
مردى كه ادعاى پيامبرى داشت، نمیدانیم چگونه از میان این همه مأمور و نگهبان و... از زيدان بيرون رفته و...
هر چه جستجو كردند اثرى از او به دست نياوردند.
و بعدا از شام خبر رسید كه او را يكبار در شام دیدهاند ولی دیگر دیده نشده است.
📚 ارشاد مفيد، ص ۳۰۴
📚 اعلام الورى، ص ۳۳۲
📚 احقاق الحق، جلد ۱۲، ص ۴۲۷
ا❣️❣️❣️❣️❣️❣️
🤲 پروردگارا 🤲
خادمان ملت ایران را عزت بخش
و
تضییع کنندهی هر حقی از این ملت را در دنیا و آخرت خار و ذلیل گردان
💓 اینجا
#نظربدهید👇👇
ا
https://t.me/etedal_naghd
#اعتدال 👇👇👇
ا
@etedalhamrah
#انتشار با حذف یا تغییر لینک
#آزاد