. راوی این داستان می‌گوید: شخصی را می‌شناسم که نماز نمیخواند و هر گونه نصیحتی را هم نادیده می‌گرفت، ولی بعد از مدتی در مسجد به صفوف نماز جماعت پیوست،بعضی ها که او را می‌شناختند، تعجب کردند، زیرا می‌دانستند او علاوه بر اینکه نماز نمی‌خواند ، نماز خواندن را هم بلد نیست، کم کم به او خوش آمد و خیر مقدم گفتند که اهل مسجد شده بود و نماز جماعت می‌خواند و در ضمن از علت آمدن وی به مسجد پرسیدند.... او گفت: بعد از آنکه ازدواج کردم، همسرم علاقه شدیدی به نماز داشت و تنها ناراحتی او این بود که با شوهری بی‌نماز زندگی می‌کند و بالاخره با برخوردهای ارشادی او علاقه پیدا کردم که نماز خوان بشوم و از او خواستم که نماز را یادم بدهد، در مدت یک ماه نماز را یاد گرفتم و سپس آنقدر ذائقه عبادت پیدا کردم که دوستدارم به مسجد آمده و در نماز جماعت شرکت کنم و اکنون فکر می‌کنم که هیچ لذتی برای من بالاتر از نماز خواندن نیست. آری چنین همیرانی در پیشگاه خدا مقامی بس عظیم دارند. 📚 داستان‌هایی از نماز، تألیف شهید احمد میرخلف زاده و قاسم میرخلف زاده؛ ج ۱، ص ۶۴ ا❣️❣️❣️❣️❣️❣️ 🤲 پروردگارا 🤲 خادمان ملت ایران را عزت بخش و تضییع کننده‌ی هر حقی از این ملت را در دنیا و آخرت خار و ذلیل گردان 💓 اینجا 👇👇 ا https://t.me/etedal_naghd 👇👇👇 ا @etedalhamrah با حذف یا تغییر لینک