. از حضرت امام زین العابدین علیه السلام نقل شده است: يكی از كسانی كه به حضرت امام حسين بن على عليهما السلام پيشنهاد كرد كه از سفر عراق منصرف گردد و در اين مورد اصرار مى‌ورزيد، «عبداللّه بن جعفر»، (همسر حضرت زینب سلام الله علیها) بود كه پس از حركت امام عليه السلام از مكه طى نامه‌اى كه به وسيله دو فرزندش عون و محمد ((که هر دو نفر در کربلا به درجه رفیع شهادت در رکاب امام زمانشان نائل شدند)) به حضور امام ارسال داشت چنين نگاشت: امّا بعد: به خدا سوگندت مى‌دهم كه با رسيدن اين نامه از سفرى كه در پيش گرفته‌ای منصرف و به شهر مكه مراجعت كنى ؛ زيرا مى‌ترسم كه تو در اين سفر كشته شوى و فرزندانت مستأصل. و با كشته شدن تو كه پرچم هدايت و اميد مؤمنان هستى، نور خدا خاموش گردد در حركت خود تعجيل نكن كه من نيز متعاقبا خود را به تو مى‌رسانم. عبداللّه بن جعفر پس از ارسال اين نامه، بلافاصله با عمروبن سعيد ((كه از سوى يزيد بن معاويه به جاى وليد استاندار معزول مدينه به استاندارى منصوب و به ظاهر به عنوان امير حاج ولى در واقع براى ترور امام عليه السلام در مكه به سر مى‌برد)) ملاقات و از وى درخواست نمود كه امان نامه‌اى به امام عليه السلام بنويسد كه شايد در مراجعت آن حضرت مؤثر افتد و براى تأكيد موضوع و اطمينان بيشتر، عمرو بن سعيد را راضی كرد كه برادرش يحيى بن سعيد را در رساندن امان نامه به همراه او به خدمت امام عليه السلام اعزام نمايد. چون عبداللّه با همراهى يحيى در بيرون مكه به قافله امام عليه السلام رسيد، ضمن تسليم امان نامه، تقاضاى خود و يحيى بن سعيد را مطرح نمود و انصراف امام را از مسافرت عراق درخواست كرد. حضرت سیدالشهدا علیه السلام، در پاسخ عبداللّه بن جعفر و يحيى بن سعيد فرمود: من رسول خدا را در خواب ديدم در اين خواب به دستور وى به امر مهمى مأموريت يافته‌ام كه بايد آن را تعقيب نمايم خواه به نفع من تمام بشود يا به ضرر من. عبداللّه در باره اين خواب و مأموريتى كه امام به آن اشاره نمود توضيح بيشترى خواست كه آن حضرت پاسخ داد: من اين خواب را به كسى نگفته‌ام و تا زنده هستم با كسى در ميان نخواهم گذاشت. آنگاه امام علیه السلام، در پاسخ امان نامه عمروبن سعيد نوشتند: ... و اگر منظور تو از اين امان نامه واقعا خير و صلح و صفا باشد در دنيا و آخرت مأجور خواهى بود والسلام. چون عبداللّه بن جعفر و يحيى بن سعيد از پيشنهاد خود مأيوس گرديدند و امام را در تصميم و اراده خويش قاطع و جدى ديدند به مكه برگشتند و عمروبن سعيد نيز چون از راه نیرنگ مأيوس گرديد، تصمیم گرفت برای بازگرداندن امام علیه‌السلام به زور متوسل شود. لذا، دوباره به برادرش مأموريت داد كه با گروهى مسلح، خود را به حسين بن على برسانند و او را مجبور به مراجعت كنند. اين عده چون به قافله امام رسيدند در ميانشان بگومگو شد و حتی با تازيانه به همديگر حمله كردند ولی فرستادگانِ مأمورِ ترورِ امام تاب مقاومت نياورده و به مكه برگشتند. 📚 تاریخ طبرى، ج ۷، ص ۲۷۹ 📚 كامل ابن اثير، ج ۳، ص ۲۷۷ ❣️لطفاً ❣️ برای نجات بشریت از و شرارت‌های حاکمان 🤲 دعابفرمایید 🤲 💓اینجا 👇 ا https://t.me/etedal_naghd 👇👇👇 ا @etedalhamrah با حذف یا تغییر لینک