. از نشانه‌های است نيمه ماه رجب سال ۶۰ هجرى معاويه مُرد و سلطنت موروثی در اسلام آغاز شد و يزيد به خلافت رسيد و طى نامه‌هايى به والیان، مرگ معاويه و جانشينى خود را اعلان كرد و همراه با نامه‌اى كه به «وليد بن عتبه» والی مدينه فرستاد، برگه كوچك ديگرى وجود داشت و نوشته بود: «در بيعت گرفتن از «حسين» و «عبداللّه بن عمر» و «عبداللّه بن زبير» شدت عمل به خرج بده و هيچ رخصت و فرصتى به آنان نده و اگر بیعت نكردند، سر آن‌ها را برای من بفرست». وليد بن عتبه با رسيدن نامه، هنگام شب، مروان بن حكم استاندار سابق مدینه را خواست و درباره فرمان ویژه‌ی يزيد با او مشورت كرد. مروان گفت: تا اینان از موضوع با خبر نشده‌اند، هر سه نفر را دعوت كن و از آنان بيعت بگير و اگر نپذیرفتند، همینجا سر از تن‌شان بردار و... وليد نیز همان شب، فرستاد تا هر سه نفر را احضار نمايد. هنگامى كه پيك وليد، حركت كرد، اطلاع يافت كه «عبدالله عمر» قبلا به مكه رفته است و امام حسین(ع) و «عبدالله بن زبیر» در مسجد هستند و خود را به مسجد رساند و هر دو نفر را برای «حضور فوری» در دارالعماره، دعوت كرد. «ابن زبير» از اين دعوت شبانه به هراس افتاد و نگرانی خود را با امام (ع)درمیان گذاشت و امام فرمود: طاغوت بنى اميّه (معاويه) به هلاكت رسيده و منظور از اين دعوت، بيعت گرفتن براى یزید است. «عبدالله بن زبیر» گفت به منزل می‌روم و می‌آیم ولی رفت و بدون اینكه با حاكم مدینه روبرو شود و سخن او را بشنود و... شبانه از مدینه فرار كرد و از بی‌راهه‌ها خود را به مكه رساند. اما امام حسین (ع) سى تن از جوانان بنی‌هاشم را مسلح كرد و همراه خود به دارالعماره برد و به آنان فرمود: آماده باشید، اگر صدایم را بلند كردم، وارد دارالعماره شوید. امام (ع) وارد دارالعماره شدند و وليد در ضمن اعلان مرگ معاويه، موضوع بيعت يزيد را مطرح كرد. امام فرمود: شخصيتى مانند من نبايد مخفيانه بيعت كند و تو نيز نبايد به چنين بيعتى راضى باشى و هنگامی‌كه همه مردم مدينه را براى تجديد بيعت دعوت مى‌كنى ما نيز در صورت تصميم در آن مجلس و به همراه با ساير مسلمانان بيعت مى‌كنيم. وليد سخن امام را پذيرفت و در بيعت گرفتن در آن موقع شب اصرارى از خود نشان نداد. امام (ع) متوجه شد كه «مروان بن حكم»، با صدای آهسته و با ایماء و اشاره به وليد فهماند كه اگر همین الآن نتوانى از حسين بيعت بگيرى ديگر نخواهى توانست او را وادار به بيعت كنى، پس يا او را وادار كن همین الآن بيعت كند و يا طبق دستور يزيد گردنش را بزن! امام عليه السلام با مشاهده اين رفتار مروان، يقه او را گرفت و او را محکم به دیوار كوبید و فرمود: تو مرا مى‌كشى يا وليد!!؟ آنگاه با صدای بلند خطاب به خود فرمود: اى امير! ... يزيد، اين مردى كه تو از من توقع بيعت با او را دارى شرابخواری است كه دستش به خون افراد بى‌‌گناه آلوده گرديده، او حريم دستورات الهى را درهم شكسته و علنا و در مقابل چشم مردم مرتكب فسق و فجور مى‌گردد. مثل من، هرگز با مثل یزید بيعت نمی‌كند و ... با بلند شدن صداي امام علیه السلام، همراهان امام (ع) احساس خطر نموده و وارد مجلس شدند و اميد وليد برای بيعت و سازش امام به نااميدى مبدل شد و امام عليه السلام مجلس را ترك نمود. و حدود ۱۳ روز بعد، به قصد مكه، آشكارا از مدینه خارج شدند و تا رسیدن به مکه حتی لحظه‌ای از راه اصلی خارج نشد ... ✍️ آری امام علیه‌السلام به دارالعماره رفت و حرف‌های حاکم مدینه را شنید و سپس اقدام به اعتراض کرد. زیرا از نشانه‌های حماقت است 📚 الغدير، جلد ۱۰ 📚 طبرى ، ج ۷، ص ۲۱۶ 📚 ابن اثير، ج ۳، ص ۲۶۳ 📚 ارشاد مفيد، ص ۲۰۰ 📚 مثيرالا حزان ، ص ۱۰ 📚 مقتل خوارزمى ، ص ۱۸۲ 📚 لهوف ، ص ۱۹ ا ❣️لطفا ❣️ برای نجات بشریت از و شرارت‌های حاكمان 🤲 دعابفرمائید 🤲 💓 اینجا 👇👇 ا https://t.me/etedal_naghd 👇👇👇 ا @etedalhamrah