.
#حکایت
با عرض تبریک به مناسبت
🌷ایام عید سعید غدیر🌷
حکایت زیر تقدیم میشود
پیرمرد مسیحی، عمری كار كرده و زحمت كشیده بود، اما ذخیره و اندوختهای نداشت، آخر كار نابینا هم شده بود. پیری و نداری و كوری همه با هم جمع شده بود و جز گدایی راهی برایش باقی نگذاشته بود.
كنار كوچه میایستاد و گدایی میكرد. مردم ترحم میكردند و به عنوان صدقه پشیزی به او میدادند و او از همین راه بخور و نمیر به زندگانی ملالتبار خود ادامه میداد.
تا روزی امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام از آنجا عبور كرد و او را به آن حال دید. علی به صدد جستجوی احوال پیرمرد افتاد تا ببیند چه شده كه این مرد به این روز و این حال افتاده است، ببیند آیا فرزندی ندارد كه او را تكفل كند؟ آیا راهی دیگر وجود ندارد كه این پیرمرد در آخر عمر آبرومندانه زندگی كند و گدایی نكند؟ .
كسانی كه پیرمرد را میشناختند آمدند و شهادت دادند كه این پیرمرد مسیحی است و تا جوانی و چشم داشت كار میكرد، اكنون كه هم جوانی را از دست داده و هم چشم را، نمیتواند كار بكند، ذخیرهای هم ندارد، طبعا گدایی میكند. علی علیه السلام فرمود:
عجب! تا وقتی كه توانایی داشت از او كار كشیدید و اكنون او را به حال خود گذاشتهاید؟ ! سوابق این مرد حكایت میكند كه در مدتی كه توانایی داشته كار كرده و خدمت انجام داده است. بنابر این برعهده حكومت و اجتماع است كه تا زنده است او را تكفل كند.
و دستور دادند از آن به بعد از بیت المال به او مستمری بدهند.
📚مجموعه آثار شهید مطهری، ج۱۸، ص۴۷۷
ا
https://b2n.ir/q09346
از 👇
📚 وسائل، ج۲، ص۴۲۵
❣️لطفاً ❣️
برای نجات بشریت از
#کرونا
و
شرارتهای حاکمان
#آمریکا
🤲 دعابفرمایید 🤲
اینجا
#نظربدهید 👇
ا
https://t.me/etedal_naghd
#اعتدال👇👇
ا
@etedalhamrah
#حذف یا تغییر لینک
#آزاد