.
#حکایت
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَ عَلَی الاَْرْواحِ
الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکُمْ
مِنّی جَمیعاً سَلامُ اللَّهِ اَبَداً
ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ
ابن ریاح [که با امام حسین علیه السلام در کربلا حضور داشته و پس از شهادت حضرت جان سالم بدر برده] روایت کرده است:
مرد نابینایی را که روز شهادت حسین علیه السلام در کربلا حاضر شده بود دیدم، کسی علت نابینایی او را سؤال کرد. جواب داد:
ما ده نفر رفیق بودیم که برای کشتن حسین علیه السلام به کربلا رفتیم. ولی من شمشیر و تیر و نیزه به کار نبردم. چون حسین علیه السلام کشته شد، به خانه باز گشتم و نماز عشا خواندم و به خواب رفتم. در عالم خواب شخصی نزد من آمد و گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) تو را میخواند؛ برخیز و اجابت کن.
گفتم: مرا با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) چه کار است؟
آن شخص گریبان مرا گرفت و کشان کشان نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) برد.
دیدم پیغمبر خاتم (صلی الله علیه و آله) در بیابانی نشسته و آستینهای خود را بالا زده و حربهای در دست گرفته و فرشتهای برابر او ایستاده و در دست او نیز حربهای است از آتش. نُه نفر از دوستان مرا کشت و به هر کدام که ضربتی میزد سر تا پای آنها را آتش فرا میگرفت و میسوزانید.
من نزدیک رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رفتم و مقابل او زانو بر زمین زدم و گفتم:
السلام علیک یا رسول الله. ولی آن حضرت جواب نفرمود و مدت زیادی مکث کرد. پس از آن سر خود را بلند نمود و فرمود:
ای دشمن خدا! هتک حرمت مرا نمودی و عترت مرا کشتی و حق مرا رعایت نکردی...؟!
گفتم:
یا رسول الله به خدا قسم من در کشتن فرزندانت نه شمشیر زدم و نه نیزه به کار بردم و نه تیری انداختم.
فرمود:
راست گفتی؛ ولی سیاهیِ لشکرِ کشندگان حسین علیه السلام را زیاد کردی.
سپس فریاد زد: نزدیک من بیا.
من نزدیک آن حضرت رفتم؛ دیدم طشتی پر از خون نزد اوست.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از آن خون به چشم من کشید. وقتی بیدارم شدم، تاکنون چیزی را نمیبینم.
📡ا
https://b2n.ir/x90146
از 👇
📚 چهل داستان از کرامات امام حسین علیهالسلام
از 👇
📚 ترجمه «اللهوف»، ص۱۵۳
❣️ لطفاً ❣️
برای نجات بشریت از
#کرونا
و
شرارتهای حاکمان
#آمریکا
🤲 دعابفرمایید 🤲
اینجا
#نظربدهید 👇
ا
https://t.me/etedal_naghd
#اعتدال👇👇
ا
@etedalhamrah
#حذف یا تغییر لینک
#آزاد