. از «محمد بن احمد» نقل شده که گفته است: در سامره جوانی را دیدم که می‏گفت: من از بنی هاشم هستم و... من پدر و چند برادر داشتم. برادر بزرگ‌تر ثروتمند و برادر کوچک‌تر من فقیر بود. روزی برادر کوچک‌تر به خانه‏ برادر بزرگ‌تر رفت و ششصد دینار از مال او را که در کیسه‌ای قرار داشت، دزدید. برادر بزرگ به من گفت: به خدمت حضرت امام حسن عسکری (علیه‏السلام) برو و از حضرت خواهش کن، بلکه با ملایمت و نرمی این مال را از او بگیرد؛ زیرا او دارای کلامی نافذ است و... هنگام سحر که شد، برادر بزرگ‌تر نظرش برگشت و تصمیم گرفت از برادر کوچک‌تر شکایت کند و به من گفت: اول صبح برای شکایت نزد «اشناس ترک» [از سرداران تُرک دوره عباسی] برو و... صبح فردا، قبل از اینکه من نزد «اشناس ترک» بروم، قاصد حضرت امام حسن عسکری (علیه‏السلام) آمد و او را به خدمت حضرت برد. حضرت به او فرمودند: اول شب به ما حاجتی داشتی، وقت سحر پشیمان شدی!! برادرت کیسه‌‏ای که از تو برده بود را برگردانده. برو و از برادرت شکایت نکن و به او مقداری پول عطا کن. اگر تو نمی‌خواهی چیزی به او بدهی او را به اینجا بفرست تا من به او بدهیم. هنگامی که از خدمت آن حضرت مرخص شد، دید «کیسه پیدا شد». 📡ا https://b2n.ir/a02504 از 👇 📚معجزات امام حسن عسگری، ص۹۲ 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .