﷽
#یادداشت
📌خاطراتی از شهید رئیسی عزیز
✍️مرتضی نجفیقدسی، از فعالان قرآنی و رسانهای کشور در یادداشتی که یک نسخه از آن را در اختیار عترتنا قرار داده به بیان خاطراتی از شهید آیتالله سیدابراهیم رئیسی پرداخت و نوشت:
🔰آشنایی من با جناب رئیسی از اوایل دهه هفتاد از هیئتی در میدان منیریه تهران آغاز شد که واعظ آن هیئت بود و من هم معلم قرآن آن جلسه و لذا مکرر توفیق دیدار داشتم.
🔰با وجود مسئولیتهای سنگین در قوه قضاییه همواره سعی میکردند، شبها اقامه نماز جماعت را در مسجدی داشته باشند و بارها شاهد بودم بسیاری از کسانی که دستشان به مسئولان قضایی نمیرسید، به مسجد ایشان میآمدند و گاهی این مراجعات مردمی آنقدر زیاد بود که بیش از یک ساعت طول میکشید تا از مسجد خارج شوند.
🔰علاقه این شهید بزرگوار به روضه و منبر یکی از ویژگیهای برجستهاش بود و حتی الامکان حضور در جلسات هیئتها و روضهخوانی و منبر رفتن را جزء برنامههای اصلی خود میدانست و یک جلسه روضه هفتگی هم داشت.
🔰در سفری که در معیت ایشان کربلا مشرف بودم شهید رئیسی مادر خیلی نورانی و نازنینی دارد که در سفر کربلا ایشان را همراهی میکرد و چون ایشان توان راه رفتن نداشتند، با ویلچر او را به حرم و زیارت میبرد و با اینکه در این سفر دیگر همراهان ایشان هم بودند، مقید بود که ویلچر مادر را خود راه ببرد و اجازه نمیداد تا خودش حضور دارد، دیگران این کار را انجام دهند.
🔰از نکات مهم زندگی شهید رئیسی، سادهزیستی و مواظبت از دخل و خرج بود؛ به طوری که حتی حاضر نمیشد، پول سفر خود و خانوادهاش به کربلا را دیگران بپردازند و مقید بود با خرج خودش سفر کند و زیر بار منت هیچ کس نرود.
🔰در سفر اربعینی که توفیق همراهی با شهید رئیسی را داشتم، یک جلد از کتاب «خاطراتی از استاد پرورش» که حاوی سی یادداشت من در احوالات و شرح حال مرحوم استاد سید علیاکبر پرورش، وزیر آموزش و پرورش در دهه شصت بودند را تقدیمشان کردم و پس از خواندن این کتاب با شوخی به من گفتند: خوب، آقای نجفی شما کی میخواهید برای بنده خاطرات بنویسید؟ این جمله ولو به شوخی گفته شد، اما بیانگر آن بود که ایشان در انتظار رفتن است و نمیخواهد بماند!
🖇مشروح را با کلیک (لمس) لینک زیر بخوانید:
🌐
Etratona.ir/32033
🆔
@Etratona
┄┅═══✼پایگاه معارفی عترتنا✼═══┅┄