لی برای ابتلاء و آزمون الهی است. اما مساله شر در غرب واقعاً یک معضل است و از بعد از رنسانس یا قائل به ۱- ناسازگاری منطقی وجود خدا و شر هستند و یا ۲- شر (مخصوصا شر گزااف) را به عنوان شاهد و دلیلی بر عدم وجود خدا می­دانندو یا ۳- شر، با صفات مطلق و کمال مطلق خدا ناسازگار است یا به تعبیری خدا، قدرت لازم را برای از بین بردن شرور ندارد. از این رو، خدا ناباوران، یکی از مهمترین دلایل انکار وجود خدا را مساله شر می­دانند . البته شایسته ذکر است که هم در جهان غرب و هم در میان متفکران اسلامی، انتقادات جدی به این دیدگاه­ها وارد نموده­اند و دلایل مدافعان ناسازگاری وجود خدا و شر را ناکافی و نارسا می­دانند و حتی فیلسوفی مانند مرلین مک کورد آدامز، نه تنها شر را با وجود خدا ناسازگار ندانسته، بلکه شر را به عنوان راه و دلیلی بر اثبات وجود خدا بیان نموده است. از این رو، رویکرد فیلسوفان اسلامی به مساله شر با رویکرد متفکران مغرب زمین کاملاً متفاوت است. متفکران مغرب زمین از درد  رنج آغاز می­کنند و برای توجیه آن با مشکلات زیادی مواجه­ می­شوند. در صورتی که فیلسوفان اسلامی ابتدا از طریق مخلوقات، خدا را اثبات و سپس به مساله شرور می­پردازند. تفاوت دیگر بین الهیات غربی و اسلامی آن است که در مغرب زمین رنج و درد را با شر مساوی می­دانند و از این رو با مشکلات زیادی مواجه     شده­اند، در صورتی که میان رنج و شر تفاوت است. رنج یک مفهوم حسی ولی شر یک مفهوم عقلی است. چه بسا با پشتوانه یک ایدئولوژی و جهان بینی، نه تنها، رنج، شر نیست، بلکه مطلوب نیز می­باشد. مانند دانشمندانی که با شوق و ذوق رنج کشف حقایق و قوانین علمی را تحمل می­کنند و یا ورزشکارانی که جهت نیل به قهرمانی به استقبال رنج تمرین­های سخت می­روند و چه زیبا عقیله بنی هاشم زینب کبری (علیها السلام) بعد از حادثه کربلا فرمود: ما رأیتُ الّا جمیلاً. به قول آن فیلسوف رواقی که از شدت درد فریاد می­زد ای رنج هر چند مرا بیازاری نخواهم پذیرفت که تو شری، زیرا با آن که آه و فغان آن فیلسوف گواه بدی رنج است با این حال او دلیلی ندارد که آن را شر بشمرد، چرا که رنج از ارزش شخص او نمی­کاهد بلکه فقط او را در وضعیت ناخوشایند و دشواری قرار   می­دهد، در صورتی که یک دروغ ارزش عزت نفس او را می­کاهد. بنابراین تفاوت الهیات اسلامی با غربی هم در رویکرد و پرداختن به مساله شر است و هم در یکسان انگاشتن رنج و شر. تعجب آن است که آقای دکتر سروش آرزو می­کند که همان گونه که مساله شر برای الهیات غربی مشکل آفرین است و در اعتقاد به وجود خدا مشکل پیدا کرده­اند و خدا را عاجز از رفع شرور می­دانند، در الهیات اسلامی نیز این گونه شود و از نو ارتباط خود را با خدا تعریف کنند. خداوند در قرآن ، به راز شرور اشاره می­نماید. "وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ" (بقره/۱۵۵) " قطعا همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، زیان مالی و جانی، و کمبود میوه‏ ها آزمایش می‏کنیم و بشارت ده به استقامت کنندگان!"  خداوند در این آیه، راز شرور را نیل به فضیلت و کمال و صبر می­داند. آدمی اگر بخواهد به پاره­ای از فضایل و کمالات اخلاقی و انسانی برسد باید بر مشکلات و موانع غلبه پیدا کند. انسان به سهولت به مقام صبر و شجاعت نمی­رسد. شجاعت و صبر، فضیلتی است که در آن غلبه بر موانع و ترس و مرگ نهفته است. خداوند در مورد حضرت ابراهیم می­فرماید: ابراهیم بعد ار آن که از آزمون­های سخت موفق بیرون آمد به مقام امامت رسید "وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ" (بقره/۱۲۴) "(به خاطر بیاورید) هنگامی که خداوند ابراهیم را با وسائل گوناگونی آزمود، و او بخوبی از عهده آزمایش بر آمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم، ابراهیم عرض کرد: از دودمان من (نیز امامانی قرار بده) خداوند فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‏رسد (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند شایسته این مقامند"  در روزگار ما می­توان به امام خمینی(ره) و فرمانده­هان دلاور و شجاع و با فضیلت سپاه اسلام و در راس آنها شهیدحاج قاسم سلیمانی و .... اشاره نمود که بر اثر غلبه بر سختی­ها و ناملایمات و ترس و مرگ به مقام صبر و شجاعت رسیدند و چه نیکو مورد تمجید دوست و دشمن قرار گرفته­اند. بنابراین، امید و آرزوی دکتر سروش در باب از نو تعریف کردن  ارتباط انسان با خدا با پرداختن جدی تر به مساله شرور، وجهی ندارد. در پایان از خداوند منان می­‌خواهم که توفیق  فهم صحیح دین اسلام را به همه ما عنایت بفرماید. با احترام محمدمحمدرضایی استاد فلسفه دین دانشگاه تهران (پردیس فارابی) بیست و چهارم فروردین هزار سیصد و