خالت میکنند و از این رو، به الهها و بتها احترام کرده و مورد پرستش قرار میدادند تا در جنگها و حوادث دیگر به کمک آنها بیایند.
با توجه به این مطلب از جناب آقای دکتر سروش سوال میشود، مشکل بت پرستان چه بود که این قدر مورد مذمت قرآن قرار گرفتهاند؟ آنها هم اعتقاد داشتند که خدا به هر دردی نمیخورد و در برخی حوادث، پای خدا در میان نیست و به جای خدا الهها و بتها این وظیفه را به عهده گرفتهاند.
حال سوال این است که اگر خدا به هر دردی نمیخورد و در برخی حوادث حضور ندارد، چه کسی مدبر آن حوادث است؟ آیا آن مدبر غیر خدا خود قوی و غنی مطلق است یا ضعیف و مخلوقی از مخلوقات الهی که حدوث و بقاء آن به دست خدا است؟
اگر آن مدبر فرضی، موجودی کامل و مستقل و بی نیاز از خدا است که با توحید در خالقیت و توحید در ذات سازگار نیست و نوعی شرک است که دلایل عقلی و نقلی معتبر بر خلاف آن است. اگر آن مدبر فرضی مخلوقی از مخلوقات الهی است که حدوث و بقا آن به دست خدا است، در نتیجه علت حقیقی خدا است نه مدبر فرضی. بنابراین در همه حوادث، خداوند حضور دارد.
بنابراین، این سخن که خدا به هر دردی نمیخورد و در هر حادثه خاص حضور ندارد، خطای محض است که باعرض معذرت بیشتر شبیه اعتقاد بت پرستان عصر جاهلیت است.
همچنین براساس مطالب فوق، نتیجه میگیریم که خدا علاوه بر این که به درد تنهایی ما میخورد، به درد زندگی اجتماعی ما هم میخورد، به درد زندگی بین الملل ما هم میخورد. درست است که زندگی مدرن، تنها نقش خدا را در خلوت و تنهایی انسان میداند ولی مشکلات انسان مدرن هم از همانجا شروع شد که در حیا ت اجتماعی و بین المللی خود، نقشی برای خدا قایل نیست. هدایت گر جامعه باید ماذون از طرف خدا (حداقل در اوصاف) و قوانین این اجتماع نیز باید از جانب خدا باشد.
" وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ" ﴿مائده/۴۵﴾
" ، و هر کس به احکامی که خدا نازل کرده حکم نکند ستمگر است"
توحید با همه ابعادش باید در همه زندگی ما تجلی کند. زندگی موحدانه، این گونه نیست که در خلوت و تنهایی با خدا عشق ورزی کرد ولی در صحنه اجتماع و حوادث جهان با خدا عشق ورزی نداشته باشد. در خلوت بر خدا توکل کند ولی در کارهای اجتماعی و مهم خود به خدا توکل نداشته باشد.
این اعتقاد، که خدا به هر دردی نمیخورد و فقط به درد تنهایی روح میخورد، اعتقاد به شکلی از سکولاریسم است که شدیداً مورد مذمت قرآن است و همچنین اعتقاد به حکومت جهانی و عادلانه حضرت ولی عصر "عج الله" بیانگر آن است که دخالت دین در عرصه مسایل اجتماعی و حکومتی، آموزهای دینی است، زیرا که یکی از اهداف پیامبران، اجرای عدالت در جامعه است
" وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ " ﴿شورای/۱۵﴾
" ، و مامورم در میان شما عدالت کنم، "
قرآن از زبان پیامبر نقل میکندکه مامور شدم که میان شما عدالت را بر پا سازم و تحقق عدالت کامل در جامعه بین الملل به دست مهدی موعود "عج الله" صورت میگیرد.
مساله شر و کرونا
۵-آقای دکتر سروش در بخشی دیگر از مصاحبه (در باب تغییر و رنسانس الهیات اسلامی و یا سکولاریسم شیعی و کرونا) چنین میگوید:
"اینها (حادثه کرونا) نمیتوانند بنیان ستبری را تکان بدهد. من تنها امیدی که دارم که امید ضعیفی هم هست، این است که مساله شر در الهیات اسلامی به طور کلی و در ایران جدی گرفته شود. چون فلسفه اسلامی به مساله شر کماهو حقه نپرداخته است. الان ما از رنسانس اروپا سخن گفتیم. یکی از مهمترین مولفهها در رنسانس اروپا قصه شرور بود. این که ما باید از نو ارتباط خود را با خدا تعریف کنیم."
نقد:
از مطالب ایشان برمیآید: در اروپا بعد از رنسانس مساله شر را جدی گرفتند، اما در الهیات اسلامی همانند آنجا مساله شر جدی گرفته نشده است. در اروپا با توجه به جدی گرفتن مساله شر، ارتباط خود را با خدا از نو تعریف کردند: (از تعابیر دیگر ایشان برمیآید که در حادثه ویروس کرونا که یک پدیده شرگونه است، نباید پای خدا را به میان کشید زیرا خدا به هر دردی نمیخورد).
توضیح:
در الهیات اسلامی، ابتدا خدا ثابت میشود و سپس ارتباط خدا به عنوان خالق و مدبر جهان با جهان مورد توجه قرار میگیرد. در الهیات اسلامی، مساله شرور (اعم از شرور در طبیعی مانند زلزله، سیل و آتشفشان و... و شرور اخلاقی مانند قتل، غارت ، دزدی و جنگ و...) معضل جدی برای باور به خدا نیست و سازگاری کامل بین جهان مادی واجد شرور و اعتقاد به خدا وجود دارد. برخی از راه حل های معضل شرور در الهیات اسلامی به اجمال عبارتند از:
۱-شر، به دلیل فلسفی و عقلی، امر عدمی است.
۲-شر لازمه جهان مادی است، و خیر خلق جهان مادی بیشتر از عدم خلق آن است.
۳-شر، ناشی از آزادی انسان است.
۴-شر ناشی از جزیی نگری است.
۵-شر ناشی از جهل انسان است.
۶-شر، علت شکوفا شدن استعدادها و فضایل اخلاقی و عاملی برای غفلت زدایی و هدیهای به بندگان خاص و عام