بى اعتنايى حضرت على نسبت به دنيا ... و لو شئت لاهتديت الطريق الى مصفى هذا العسل، و لباب هذا القمح، و نسائج هذا القز، ولكن هيهات ان يغلبنى هواى، و يقودنى جشعى الى تخير الاطعمه و لعل بالحجاز او اليمامه من لا طمع له فى القرص، و لا عهد له بالشبع!! او ابيت مبطانا و حولى بطون غرثى، و اكباد حرى، او اكون كما قال القائل: و حسبك داء ان تبيت ببطنه و حولك اكباد تحن الى القد! "نامه 45" ترجمه و شرح: ... اگر مى خواستم مى توانستم از عسل مصفا و مغز اين گندم، و بافته هاى اين ابريشم براى خود خوراك و لباس تهيه كنم. اما هيهات كه هوا و هوس بر من غلبه كند، و حرص و طمع مرا وادارد تا طعامهاى لذيذ را برگزينم. در حالى كه ممكن است در سرزمين حجاز يا يمامه، كسى باشد كه حتى اميد بدست آوردن يك قرص نان نداشته باشد و نه هرگز شكمى سير خورده باشد آيا من با شكمى سير بخوابم در حالى كه در اطرافم شكمهاى گرسنه و كبدهاى سوزانى باشند؟ و آيا آنچنان باشم كه آن شاعر گفته است: اين درد تو را بس كه با شكم سير بخوابى در حالى كه در اطراف تو شكمهايى گرسنه و به پشت چسبيده باشند