خاطرات شهدا 🌹🍃
تازه از سربازۍ برگشتہ بود و...
حدود ۲۰ سالش بود🙊
که اومدن خواستگاریمــــ|👣💐
هنوز کارۍ هم پیدا نکرده بود
یادمه مراسم خواستگارۍ...
بابام ازش پرسید
درآمدت از کجاست؟
گفت:« من روی پای خودم هستم و
از هر جا که باشه نونمو در میارم»💪
حالت مردونه ش خیلی به دلم نشستـ♥️
وقتی میدیدم ک چطور با خانوادم
در مورد ازدواج صحبت میکنهـ🙈
با هم که صحبت کردیم گفت:
«حجاب شما از هر چیزی واسم مهمتره»
واسه عقد که رفتیمـ👫
دست خطی نوشت و خواست که امضاش کنمـ✍️نوشته بود...
°[دلم نمی خواهد یک تار موی شما را نامحرمی ببیند]°
#همسرشهید_مهدیقاضیخانی🕊🌷
@ezdevaj_t_masiri