غدغنه، حالیت نیست؟!
⌛️حوالی سال ۱۳۱۴ هجری شمسی
یک نفر همیشه دم روضهها میایستاد تا اگر امنیهها سر رسیدند، بقیه را خبردار کند. قتلگاه لب خط بود و در تیررس ژاندارمها. گفتند برویم بالای دِه تا نیایند و جمعمان را به هم نزنند.
یک بار از خدا بیخبرها وسط مجلسی توی حسینیه، سررسیدند: «نگفتم مردم رو جمع نکنین؟! یالا متفرق شین؛ وگرنه همهتون رو به جرم تمرد از فرمان ملوکانه میگیریم.»
یکی از تعزیهخوانها بلند شد و گفت: «مردم خودشون میخوان. ما ذاکر امام حسینیم.» ژاندارم آتشی شد. صدایش را انداخت توی سرش و تشر زد: «غدغنه، حالیت نیست؟ مردم بیخود میگن. شما هم بیجا میکنین!» بساط تعزیه را تعطیل کردند و همه با ناراحتی از حسینیه رفتند.
ولی مردم دست بردار نبودند. سال بعد یکی از اهالی دِه خواب دید قتلگاه باید همان جای خودش باشد، از نو قتلگاه را بردند توی تیررس ژاندارمها.
🔖 بخشی از کتاب «خیرالنساء»
طرحی از یک زندگی به روایت بانو خیرالنساء صدخروی
#کتاب_بخوانیم #کتابخوانی #معرفی_کتاب #محرم #امام_حسین
▪️مجتمع فرهنگی و کتابخانه امام رضا علیه السلام سبزوار
@fa_imamreza