فانوس
👇👇👇
▪️حکمتی که زن بدکاره به حضرت آیت الله گفت... چند ساعتی از درگذشت جناب استاد می گذرد... یاد یک مهمانی به یادماندنی افتادم. سالها پیش یک روز جمعه فرصتی شد تا خدمت برسیم. روحش شاد. حضرت استاد بیش از 50 سال در محله یوسف آباد تهران ساکن و امام جماعت مسجد شفای محله بودند. بسیار اهل علم و زهد و تقوا و مردمداری و رسیدگی به مشکل فقرا بود. هرکس در جلسه بود از فضائل استاد می گفت.... ایشان از نوادگان میرزای شیرازی بزرگ بود. آقا سید به واسطه زندگی در محله ارمنی ها و یهودی نشین ها، صدها نفر را مسلمان می کند. در همین رابطه دفتری نیز از یادگاری تازه اسلام یافته ها در منزلش به رسم یادبود وجود داشت که دیدنی بود. بسیار خوش مشرب و خنده رو و شوخ طبع و اهل مهمانداری و رسیدگی به میهمانان حضوری بودند. روح شان شاد.... اما در همین مجلس خاطره ای نیز از جد بزرگوار آقا سید یعنی میرزای شیرازی بزرگ نقل شده که خواندنی است. گفته می شود شبی میرزا در منزل استراحت میکرده که فردی پشت در خانه می آید و سید را می خواند. سید پشت در می رسد و به محض باز کردن درب خانه متوجه زن بدکاره ای می شود که به جهت کار و حاجتی رجوع کرده است. سید از دلنگرانی عقب عقب می رود و روی بر می گرداند. زن بدکاره که متوجه این حال میرزای بزرگ می شود تک بیتی را با این مضمون می خواند. 🔹عندلیب یک گلستانیم از ما رخ متاب 🔹آنکه رخسار تو را گل کرد ما را خار کرد گفته می شود سید چنان تحت تاثیر این بیت حکیمانه قرار می گیرد که برای عاقبت بخیری زن دعا می کند. آن زن با همان دعا و توبه چنان کمالی پیدا می کند که سید بسیاری را برای رفع حاجت به دعای زن حکیم ارجاع می دهد. 💬 Mohsen mahdian 🔸فانوس🔸 @faanos313 〰〰〰🇮🇷〰〰〰 https://eitaa.com/joinchat/1843462178C0f358f7318