چکیدهای کوتاه از زندگی نامه پاسدار شهید
#محمداشکیان.
از زبان پدر شهید :
خداوند را شاهد می گیرم که در وقت نماز چنان از خود ناتوان و شکسته دیده می شد که بدون اینکه متوجه باشد، پشت سر او به نماز می ایستادیم و اشک می ریختیم و لذت می بردیم و خدا را شکر می کردیم.
در ساخت مسجد محل بسیار فعال و خستگی ناپذیر حضور داشت و مربی قرآن و مسئول امور فرهنگی و دینی بود.
در رشته های ورزش و هنری همچون فوتبال، کوهنوردی، خط و نقاشی و در آموزش های عقیدتی، سیاسی و نظامی حضوری چشمگیر داشت. به گفته مدیر وقت هنرستان، تمامی تبلیغات ساختمان، دیوار نویسی و نصب عکسهای حضرت امام (ره) به دست محمد انجام می شد.
از علاقمندان، دوستداران و پیروان حضرت امام (ره) بود.
روزی به او گفتم، محمد دیگر جبهه رفتن برای تو کافی است و به قدر کفایت حضور داشته ای، گفت: برادران در جبهه باید پشتیبان داشته باشند تا بتوانند به موقع به دیدار پدر و مادر و خانواده خود بروند و باید نیروی جایگزین حضور داشته باشد.
از زبان مادر شهید :
فرزندم در آخرین تماس تلفنی از پدر و مادر حلالیت طلبید و گفت : مادر، من شهید می شوم، حضرت زهرا (س) سر من را به دامن می گیرد و ان شاء الله شفیع شما و پدرم در روز قیامت خواهم بود.
رضایت پدر و مادر و برادرانم توشه آخرت من است.
این جمله ها را با اشتیاق ادا کرد و در کمال بهت و ناباوری من، از من خداحافظی کرد.
ما مرغ سحرخوان شگفت آواییم
خونین پر و بالیم و شفق سیماییم
در معبر تاریخ چو کوهی بشکوه
صد بار شکسته ایم و پا بر جاییم
____
@Fadaeianhoseinir