مجموعه دست نوشته های اسارت
(م.کرمی)
برگ چهل و نهم
با اعلام آمار در این ساعت طبق روال گذشته آماده یک سری کتک کاری جدید شدیم. عبدالله ملعون آمد جلو صف و شروع کرد به حرافی و یاد آوری اینکه قبلا گفته شده بود بیداری در نیمه شب و نماز خواندن ممنوع است اما در آسایشگاه ۸ جایی که همه مشکلات از آنجا شروع میشود و باعث بر هم خوردن نظم کلیه آسایشگاه ها هستند دیشب نگهبانها گزارش کرده اند تعدادی از اسرا قانون شکنی کرده اند. در حال زر زدن عبدالله؛ عادل خبیث هم با کابل مخصوصش آمد ؛نگهبان دیشب چند نفری را کشید بیرون ؛ و کنار صف آسایشگاه ؛ هشت نفرمان را ردیف کردند . عادل دشمن مادر زاد و خونی حاج قاسم معین بود . آمد جلو و به هر نفر درابتدا یک جفت چک دوبل و بعد هم یک ضربه با کابل مخصوص خودش زد . اما به بنده خدا معین چهار تا با اون کابل خورد ؛ بعد عبدالله آمد سراغ من و عقده همیشگی خودش را سر من خالی و شروع کرد به زدن بقیه ۶ نفر بعدی. بعد از تنبیه اعلام آزاد باش دادند .
ساعت ۱۰ دو نفر نگهبان داخل محوطه برای سرگرمی خودشون اعلام کردند همه اسرایی که در محوطه هستند به صورت دشت بان در دو ردیف پشت سرهم در عرض و طول ۵۰ ×۵۰ متری محوطه خاکی نشسته و بصورت پا مرغی و آرام و هماهنگ شروع ؛ و با دست همه سنگ ریزهای کف محوطه را جمع آوری کنند. این مسیر را در زیر آفتاب گرم تابستان ؛ بدون داشتن کفش و یا دمپایی دوبار در رفت و برگشت حرکت و همه سنگ ریزهای موجود را جمع کردیم.
اینهم یکی دیگر از روشهای اذیت کردن توسط عراقیها بود.
اسرای موجود در اردوگاه ۱۲ تکریت جزء اسرای مفقود الاثری بودند که هیچ گونه خبر و یا اطلاعی از تعداد و اسامی و محل نگهداری آنها به صلیب سرخ جهانی و ایران داده نشده بود. و به همین علت وضعیت نگهداری و تغذیه و امکانات موجود در حد صفر بود؛ و با روش و نوع و میزان و جیره غذایی توزیع شده توسط عراقی ها کم کم جسم و بدن اسرا رو به تحلیل و کاهش وزن شدید بر اثر سوء تغذیه میرفت ؛ سهمیه غذای داده شده به هر اسیر فقط بقدری بود که فرد از گرسنگی نمیرد. و اگر احیانا اقدام به فرار میکرد شاید بعد از ۲ تا ۳ کیلومتر پیاده روی از شدت ضعف جسمانی از پای در می آمد. برای نمونه در زمان آزادی و ورود به ایران در روز اول حضور در قرنطینه وزن من ۴۸ کیلو گرم بود.
در ماههای اول هر اسیر با هر لباس و پا پوشی که به اسارت در آمده بود زندگی میکرد و هیچگونه لباس و یا کفش و یا حتی دمپایی هم توزیع نشد. بعد از چندین ماه بالاخره در اردوگاه ما به هر اسیر یک دست لباس زرد رنگ که در پشت آن PW چاپ شده بود ، دادند و کلیه لباسهای قبلی را جمع آوری و از اردوگاه خارج کردند.
ادامه دارد.
🆔
https://eitaa.com/fadaiyanevelayat