شاعر به هر شعر ترش دارد علاقه آری به میز و دفترش دارد علاقه  چون با ارادت می نشیند می نویسد از خط و خال دلبرش ؛ دارد علاقه من دلبری دارم که بعد قرن ها هم دنیا به ذکر اطهرش دارد علاقه عمری به دیدار تماشای جمالش تنها نه ما پیغمبرش دارد علاقه آنقدر سبک خطبه هایش حیدرانه ست اصبغ به فیض منبرش دارد علاقه او را به جان فاطمه باید قسم داد از بس به شخص مادرش دارد علاقه یارب نکن بیرون مان از خانه ی او خیلی به روضه نوکرش دارد علاقه کی میرویم از محضر او دست خالی وقتی به مسکین درش دارد علاقه هر نام پاکش می برد دل را به نوعی موسی به اسم شبرش دارد علاقه مشغول مداحی او در عرش جبرییل میخواند از تورات و میخواند از انجیل هر سائلی یک دفعه شد مهمان شبر سیراب شد از چشمه ی احسان شبر پلکی زد و رزق خلائق را فرستاد روزی ما می ریزد از مژگان شبر معنای رحمانیت حق را ندیدیم جز در میان مهر بی پایان شبر هرگز به چشم نوکری ما را ندیده اقا شدیم از لطف استحسان شبر حاجت به دندان نیست وقتی می گشاید از کار ما صدها گره دستان شبر بعد از حدیث منزلت باید بخوانیم موسی ست محو صورت خندان شبر جای صفورا خالی است امشب بگیرد گلبوسه ای از گونه ی تابان شبر ما هم به قربان همان خال سیاهش وقتی که هارون می رود قربان شبر سنگین تر از ایمان کل انبیاء است در وقت میزان کفه ی ایمان شبر با دست تقدیر خدا پیوند خورده از ابتدا جان شبیر و جان شبر مضمون به این خوبی فقط جایش همین جاست عشق برادر به برادر بیش از اینهاست در علی دردانه ی طاها حسن بود قبل از حسین آیینه ی زهرا حسن بود چشمان او تنها تجلی گاه توحید پر می شد از عطر خدا هر جا حسن بود یوسف کمی تا قسمتی از حسن رویش زیباتر از زیباتر از زیبا حسن بود جبرییل هم در سایه سارش قد کشیده روزی رسان عالم بالا حسن بود شاگرد پای درس پیکارش ابوالفضل اموزگار حضرت سقا حسن بود گفتند کوه صبر زینب را ولیکن الگوی ناب زینب کبری حسن بود یاد خدا یاد امام عصر باشد تسبیح قاسم یاحسین و یاحسن بود صلحش قیامی همچو عاشورا رقم زد بنیانگذار کربلایی ها حسن بود در کربلا هم با حسینش دم گرفتیم در هر زیارت ذکر پایین پا حسن بود از اولین اجدادمان بر ما رسیده انگیزه ی ماندن در این دنیا حسن بود دل نازکی که هر شب خود را سحر کرد در همنشینی با جزامی ها حسن بود هر کس که پیدا کرد توفیق زیارت ورد لبانش ما رایت الا حسن بود از پاکی دامان مادر فیض برده تا وقت جان دادن هر آنکس با حسن بود مردی که تا پایان عمر غصه دارش خیری ندید از کوچه ها تنها حسن بود از غربت او دم به دم باید بخوانیم یک بیت روضه دست کم باید بخوانیم فرقی ندارد بزم اشک و بزم شادی باید که باشد گفتمان اعتقادی باید گریزی زد به افکار مدرس در بیت هایی هم سیاسی هم عبادی دشمن به خود ارایش جنگی گرفته شاید نظامی نه ولیکن اقتصادی فردا سرافرازی نصیب ملت ماست با رونق تولید ؛ تولید جهادی از دست رنج خویش سفره پهن کردیم بر لقمه ی دشمن نداریم اعتمادی ما وارث ایثار گردان کمیلیم با اقتدا کردن به ابراهیم هادی از مرد بودن یک کت و شلوار دارند بر هر چه نامرد است دارم انتقادی گفتند از اخراج مهاجر یا مجاهد !!؟؟ چشم دلم روشن... غلط های زیادی ... تاریخ از ابناء ایران می نویسد از غیرت مردان افغان می نویسد تا فتنه ای نسل ابوسفیان علم کرد شمر زمان فکر جسارت بر حرم کرد با یک اشاره ابرهه زیر و زبر شد با فجر صادق شام ظلمانی سحر شد امروز ناموس پیمبر در خطر نیست جز لکه ای ننگ از دواعش بیشتر نیست امروز هم آماده ی اذن جهادیم محکم به پای آرمان ها ایستادیم خاری به چشم شور عمال یهودیم خود شاهد جان کندن آل سعودیم سردار و سرباز مجاهد بی شمار است انگیزه ی لشگر نشان ذوالفقار است با این طریقت در مسیر اقتداریم از جنس سرویم و چهل سال استواریم رمز بقا قطعا به دست مردم ماست این اولین تحلیل گام دوم ماست بر نفس سرکش راه طغیان را ببندیم با معنویت در دو عالم سربلندیم در فصل سختی چشم تهران هم به طوس است چون ملک ایران بیمه ی شمس الشموس است 🔸شاعر: