ﭼﻮﺏ ﺗﻨﺒیه ﺧﺪﺍ ﻧﺎﻣﺮﺋﻴﺴﺖ، نه ﻛﺴی ﻣﻴﻔﻬﻤﺪ، ﻧﻪ ﺻﺪایی ﺩﺍﺭﺩ! ﻳﻚ شبی ﻳﻚ جایی... وقتی ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺑﻐﺾ، ﻧﻔـﺴﺖ می‌گیرد؛ ﺧﺎﻃﺮﺕ می‌آﻳﺪ که شبی ﻳﻚ ﺟﺎیی، ﺑﺎﻋﺚ ﻭ ﺑﺎنی ﻳﻚ ﺑﻐﺾ ﺷﺪی تو به اصرار زیاد قصد ترکاندن دل را داشتی ﻭ دلی ﺳﻮﺯﺍﻧﺪی! ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻓﻜﺮ نمی‌کردی ﺑﻐﺾ، ﭘﺎ پی‌اﺕ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ. ﻭ شبی ﻳﻚ ﺟﺎیۍ، چه بخواهی چه نخواهی انتقام دل بشکسته را میگیرد می‌نشیند ﺳﺮ ﺭﺍﻩ ﻧﻔﺴﺖ، ﻭ ﺗﻮ ﻫﻢ ﺑﺎﻻﺟﺒﺎﺭ ﻫﺮ ﺩﻗﻴﻘﻪ ﺻﺪﺑﺎﺭ ﻣﺤﺾ ﺁﺯﺍﺩی ﺭﺍﻩ ﻧﻔﺴﺖ ﺑﻐﺾ ﺭﺍ می‌شکنی. ﺁﺭی ﺍﻳﻦ ﭼﻮﺏ،همانﭼﻮﺏِ ﺧﺪﺍﺳﺖ! گرچه پنهان باشد و یا اینکه بی صداست ولی بسیار به حق است و بجاست.....