نتیجۀ اخلاقی👆👆
معاویه با اصل دین و خدا و پیامبر (ص) مشکل داشت؛ بنابراین حتی وقتی در اوج قدرت بود، باز هم دغدغه اش این بود که نام پیامبر (ص) را از مأذنه ها حذف کند.
عمرو بن عاص جایگاه معنوی امیرالمؤمنین (ع) را می شناخت و به قیامت هم اعتقاد داشت؛ ولی بیش از اینها ثروت را دوست داشت.
ابن ملجم و شمر به شدت دیندار بودند و از سر اعتقاد امام زمان خودشان را شهید کردند. آنان تعصب و فهم «من» و «اینها درست؛ اما به نظر من حقیر ...» را به حجت واضح ولیِ زمان خودشان ترجیح دادند.
هارون الرشید و مأمون، آشنا به جایگاه امام بودند؛ حتی مأمون خودش را شیعه می دانست و با علمای اهل سنت مناظره می کرد تا حقانیت امیرالمؤمنین (ع) را ثابت کند؛ اما این دو قدرت را بیشتر از دین دوست داشتند. به قول هارون: الملک عقیم؛ درک مفهومش این می شود که پادشاهی به خانواده و فرزند هم اولویت دارد.
نکتۀ 1: تا وقتی نفهمیم طرف مقابل دقیقا چه می خواهد و دردش چیست، نمی توانیم درمانش کنیم. در ظاهر امر، همۀ اشخاصی که در بالا نام بردم، دشمن امام معصوم و جهنمی اند؛ اما واقعیت این است که جنسشان با هم فرق دارد. آدمهایی که امروز دور و بر ما هستند و ظاهرا با دین و مظاهر دین مشکل دارند، همه یک جور نیستند و کلید باز کردن ذهنهایشان با هم فرق دارد. یک وقت همه را با یک چوب نرانیم!
نکتۀ 2: خوب است برویم جلوی آینه و خودمان را دقیق اسکن کنیم. من که هستم؟ کدام ما به ثروت و قدرت و شهرت علاقه ندارد؟ کدام ما برای فهم خودش ارزش قائل نیست؟ مؤمن و غیر مؤمن، همه این ویژگی ها را دارند؛ اما فرق مؤمن با دیگران در اولویتبندی است و این که در دوراهی ها کدام را انتخاب میکند؛ خدا را یا قدرت و ثروت و غرور و تعصب و ... را.
قرآن میفرماید: الذین آمنوا اشدّ حبا لله:
مؤمنان خدا را بیش از هر چیزی دوست میدارند.
مشهورترین ذکر اسلامی و آغاز نماز هم چنین است:
الله اکبر:
خدا از هر کس و هر چیز بزرگتر است.
یاحق