قسمت چهارم: ✅ برخی از شبهات ایده آلیسم 1⃣من وقتی به دنبال واقعیت می روم،چیزی جز مُشتی پندار و تصورات ذهنی چیزی به دست نمی آورم و واقعیت را هیچگاه بدست نمی آورم؛هرچه هست من هستم و پندارهای من . 👈پاسخ: 👌اولاً شما در این شبهه ، واقعیت ما و فکر ما را اثبات کردید. 👌ثانیاً شما فکر کردید که اگر براستی واقعیتی داشته باشیم باید خود واقعیت را بدست آوریم نه علم به آن را؛در حالی که اینطور نیست.ما خود واقعیت را بدست نمی آوریم؛زیرا خود واقعیت باعلم حضوری نزد ما حاضر می شود.شما وقتی به دنبال واقعیت می روید خود واقعیت به دست شما نمی آید،اما آن چیزی که به دست شما می آید یک سری پندار خنثی و بی اثر و بی ربط با واقع هم نیست بلکه آن چیزی که گیر شما می آید با تمام وجودش حکایت از واقعیت خارجی دارد،علم خاصیت کاشفیت و واقع نمایی از خارج رادارد و شما از این غفلت کردید . 2⃣اگر واقعیتی وجود دارد حواس ما که عمده راه شناخت است پر از خطاست.وقتی که ما در عرصه ی شناخت خطا داریم دیگر واقع را نمی شود از آنها اثبات کرد. 👈پاسخ: 👌ما منکر خطا نیستیم و فلسفه نیز این دعوی را ندارد که هرچه می فهمیم راست ودرست است،اما وجود خطا باعث نمی شود که ما واقعیت و علم به واقعیت را انکار کنیم و خود خطا دلیل براین است که واقعیتی هست وگرنه از کجا می فهمیدیم که فکرمان مطابق با واقع نیست؟اینکه نسبت به واقعیات ترتیب اثر منظم نشان می دهیم و پس از گرسنگی غذا می خوریم یا پس از احساس خطر فرار می کنیم این خود نشانه ی این است که اینها فطرتاً در ما هست. 3⃣اگر کاشفیت علم از خارج یک صفت واقعی بود و تنها اندیشه و پندار نبود هیچگاه تخلف نمی کرد؛پس وجود خطا با خاصیت کاشفیت علم ناسازگار است. 👈پاسخ: 👌این شبهه نمی تواند سفسطه را نتیجه بدهد؛چون کاشفیت در بعضی موارد پذیرفته شده است،اگر خطا را کشف کردید پس به واقعی دسترسی داشته اید اما اینکه این خطاها از کجاست؟ و آیا خطا مطلق است یا نسبی؟ پاسخ اینها را مفصل در مقاله چهارم خواهیم داد. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf