پاکینُش بِوازا * معادل فارسی: همه آن‌ها را باخت. * کاربرد: برای كسي كه هر آنچه دارد در راه هدفش یا كسي كه تا آخرين داشته‌اش پاي هدفش مي‌ماند، به کار می‌رود. يعني قماربازي كه چون روي دور بُرد نشست و خوب بُرد، ناجوانمردي نكرده و تا انتهاي بازي پاي بازي مي‌نشيند و در ميان كار بازي را رها نمي‌كند. اين صفت كه داراي صبغه‌هاي جوانمردي و به قول امروزي‌ها داراي انرژي مثبت است به كساني اطلاق مي‌شود كه با جوانمردي پاي مراد خود ايستاده و اگرچه پاك هرچه دارند مي‌بازند، امّا پا پس نمي‌كشند. * ریشه: «پاك‌باز» از اصطلاحات قماربازان قديم است. صفتي لازم براي كسي كه «امير قماربازان» مي‌بود. امير قماربازان در واقع مهتر و بزرگ‌تر جماعت قمارباز بود كه اگر دعوايي بين اين جماعت بر سر نتيجه بازي در مي‌گرفت، قضاوت پيش او مي‌بردند و يا اگر طرف بازنده از پرداخت باخت طفره مي‌رفت اين امير قماربازان بود كه حق برنده را وصول و به وي مي‌رساند. نام و نشانش محرمانه و مورد احترام جماعت قمارباز بود. تنها كساني كه در اين سلك بوده و امتحان پس داده بودند، نامش را مي‌دانستند. چه آنكه اگر حكومت وي را مي‌يافت سرش بالاي دار بود. اين رسم بود تا دوره‌ي قاجار. در زمان اين سلسه‌ي ضعيف بسياري از مناسبت‌هاي اجتماعي دستخوش تغيير و سستي شد و بسياري از منكرات علني گشته و قبح و زشتي خود را از دست دادند. از جمله شرب خمر و قمار. طبعاً امير قماربازان نيز ترسي از اظهار وجود نداشته و حتي كم‌كم با افتخار خود را مي‌شناساند. اين روند در دوره پهلوي پدر نيز سريع‌تـر شده و اميران به تدريج به تَلَكِه‌بگيران معركه‌ي قمار تبديل شدند (تلكه= حق‌السهم، پول زوري كه از فرد برنده مجلس قمار گرفته مي‌شد. حق معركه‌بپّايي! حق زور!) و هر محله‌اي، زورگيري داشت كه تنها به‌واسطه زور بازو و سر نَترسَش پولي به زور مي‌گرفت و اصطلاحاً «لوطي‌خور» مي‌كرد. ديگر از آن پاكبازي گذشته خبري نبود. امّا صفت لات‌هاي گذشته در خاطره‌ها ماند و اگرچه اين صفت خاص افراد قمارباز بود، ولي چون صِبغه جوانمردي داشت، براي افرادي كه در راه آرمان‌هاي والا نيز از جان گذشتگي مي‌كردند بكار رفت. همچون شهيدان پاكباز. بد نيست حكايتي در اين باب برايتان بياورم. در «اسرارالتوحيد» در شرح احوالات «شيخ ابوسعيد ابوالخير» آمده كه روزي با يارانش از كويي مي‌گذشت. از دور بانگ و مشغله‌اي ديد. نزديك شدند تا ببيند حال چيست. پرسيدند، گفتند كه امير قماربازان نيشابور را مردم يافته و به تمشيّت مي‌برند تا به دار كشند. شيخ جلو مي‌رود و جوان را مي‌يابد. از او مي‌پرسد: «كيستي؟» جوان كه شيخ را شناخته مي‌گويد: «امير قماربازان!» شيخ مي‌پرسد: «اين اميري به چه يافتي؟» پاسخ مي‌دهد: «به راست باختن و پاك باختن!» شيخ ابوسعيد‌ابوالخير فريادي از سينه مي‌كشد كه: «راست باز و پاك باز و امير باش!» و يعني كه اي مردم در معامله و قمار عاشقانه با حضرت حق، راست باز (درست بازي كننده بدون دغل و فريب) پاك باز (بازي كردن تا پاي جان و تا هرچه داريد) باشيد تا در بندگي حق، اميرتان كنند. 📚 منبع: کتاب دهکده ‌ی امثال و حکم ولاتی فارفان، جلد اول. ارسالی زارعی👉