هدایت شده از پنجِ پنج
📚 مرد جوان در خانه‌ی همسایه را چند بار کوفت. دانه‌های عرق را با آستین پاک کرد و فریاد زد: -اکبر آقا کجایی پس؟! در باز شد و مردی لاغراندام با پیراهنی که دکمه‌هایش تا به تا بسته شده بود، بیرون آمد: -صبر کن آقا هاشم! نذاشتی لااقل درست و حسابی لباس بپوشم. مرد جوان در مینی‌بوس را باز کرد و پرید پشت فرمان. استارت زد. شیشه را پایین کشید و رو به مرد لاغراندام گفت: -سریع کامیون رو روشن کن و پشت من راه بیفت. نامردا زدن خیلی از مردم رو لت و پار کردن.‌ بزن بریم شاید کاری از دستمون بر بیاد. ساعتی بعد، روی سقف مینی‌بوس و پشت کامیون، تابوت‌ها شانه به شانه‌ی هم قطار شدند. ✍️مولود توکلی 🔸️تقدیم به شهدای بمباران کارخانه‌های اراک در ۱۳۶۵/۵/۵. 🇮🇷5⃣•5⃣•6⃣1⃣•6⃣5⃣•6⃣7⃣🇮🇷 ۱۰روز مانده تا..... روز ایـثار و مـقاومـت اراڪ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۱ پـنجِ پنـجِ سـال۱۳۶۵ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۷ روزهاے حماسـہ و اقـتدارِ اراڪـے‌ها https://eitaa.com/panj_panj