سردار حیدری از فرماندهان سپاه قدس نقل میکنه که :
ما در سوریه بودیم، حافظ اسد(پدر بشار اسد) احوالش بد شد و اونو راهی بیمارستان کردن،
اخبار بدی از احوالاتش دریافت میکردیم...
من و سردار همدانی و چند سردار دیگه با مشورت به این نتیجه رسیدیم که به حضرت آقا زنگی بزنیم و از ایشون التماس دعای مخصوصی برای حافظ اسد بکنیم،
چون فکر میکردیم اگه حافظ اسد از بین بره، ما ایرانیها دیگه جایی در سوریه که سپر دفاعی ایران در برابر اسرائیل بود نخواهیم داشت.
به حضرت آقا زنگ زدیم و آقا فرمودن:
باشد حتماً دعا میکنیم.
چند روز بعد حال حافظ اسد بدتر شد،
ما نگرانتر شدیم و باز به حضرت آقا زنگ زدیم.
حضرت آقا فرمودن :
ایشون باید بره، ولی خداوند شخص دلسوزتر و بهتری رو برای خدمت به دین، به جای ایشون میگذاره ...
ما متحیر شدیم...
دو نفر جایگزین حافظ بودن، برادرش و نخست وزیرش...
خوب برادرش که اصلاً همیشه در حال گردش و عشق و تفریح بود و اهل این حرف ها نبود...
نخست وزیر هم که یه فرد تقریباً مخالف ما بود...ما متحیر بودیم... تا این که پس از فوت حافظ اسد، فرزندش بشار اسد، جانشین شد... ما با خودِ بشار اسد در یه کاخ بسر می بردیم مدتی.
یه روز سر نهار، بشار اسد خدمتگذارش رو فرا خوند و گفت :
فلان نامه رو بیار ...
... نامه رو آوردن و ایشون نامه رو به سردار همدانی داد ...
سردار همدانی یدفعه خودش رو جابجا کرد و نامه رو دوباره خوند به همه ما یه نگاه عجیبی کرد و نامه رو داد به نفر پهلوئیش..
نامه دست به دست شد تا به دست من رسید،
دیدم نامه از طرف ملک عبدالله هستش و نوشته :
ای اسد...
یا دست از پشت سر ایرانیها بردار و اونارو از کشورت بیرون بنداز و یا کشورت رو با خاک یکسان و تو و خانوادت رو نابود میکنیم...
با امضای ملک عبدالله(پادشاه عربستان)
ما متحیرانه به همدیگه نگاه میکردیم...
آخه تهدید بزرگی بود و اگه خود حافظ هم بود، حتماً یه کاری بر علیه ما ایرانی ها میکرد...
یدفعه دیدیم بشار که متوجه اخم و نگرانی ما شده بود با لبخند نامه رو از ما خواست...
ما نامه رو با احترام تقدیمش کردیم...
در کمال تعجب دیدیم، بشار اسد نامه رو پاره کرد و خودش بلند شد و پاره های اونو در میان شعله های آتش شومینه پرتاب ریخت و با لبخند گفت :
ما تا آقای خامنه ای و شما سربازانشو داشته باشیم هیچ غم و غصه ای نداریم.
اونموقع بود که با شگفتی فهمیدیم حضرت آقا چه فرموده بودن ...
و یا باز در فیلمی یکی از نزدیکان حاج قاسم عزیز❤️ تعریف میکرد که فرمانده سپاه، سردار سلیمانی رو مجاب میکرد که باید حتماً این منطقه رو بگیرید و سردار سلیمانی نیز کمی دست دست میکرد تا منطقه رو خوب شناسایی کنه.
در همین اثناء بوده که خود حضرت آقا با فرمانده سپاه تماس میگیرد و احوال سردار سلیمانی رو میپرسن و تأکید میکنن تا اطلاع بنده از شرکت دادن سردار سلیمانی در عملیات ها خودداری نماین.
ایشون میگفت :
دستور عملیات لغوشد...
اما همون منطقه ای که قرار بود سردار بگیره،
بعد از ۲۴ ساعت توسط نیروی هوایی روسیه بدون اطلاع با خاک یکسان شد...
قرار بود سردارسلیمانی با ۴۰۰۰ نیرو اون منطقه رو تسخیر و ساکن بشه...
اینجاس که تا حدودی به راز سخن علامه حسن زاده آملی پی می بریم. علامه حسن زاده آملی فرمودن :
گوشتان به دهان حضرت آقای خامنه ای باشه،
چون چشم و گوش ایشون به دهان آقا امام زمان"عج " دوخته شده...
نائب امام زمان ینی این...
و اطاعت از ایشون، اطاعت از امام زمان"عج " هستش و واجب...
و در قیامت و سر پل صراط سؤال خواهد شد...
ثُمَّ لَتُسئَلُنُّ یَومَئِذٍ عَنِ النَّعیم
( ۸ تکاثر )
در آن روز [روز قیامت ] از نعمت عظیم ولایت سوال خواهد شد.
اللهم عجل لولیک الفرج
پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد…