من کجا از دلبرم یک لحظه دل بر داشتم پیش تر از خلقتِ دل مهرِ دلبر داشتم پیش تر از بودن چشمم هزاران موج اشک از برای گریه بر آن جسم بی سر داشتم پیش تر از بردن نام پدر گفتم حسین مهر او را در دل از دامان مادر داشتم شیر مادر را ننوشیده، به چشمم سیل اشک بر گلوی تشنه ی شش ماهه اصغر داشتم پیش تر از نوجوانی سینه بر اکبر زدم پاره های دل بر آن صد پاره پیکر داشتم مادرم می گفت ای فرزند! من کام تو را از ازل با خاک سرخ کربلا برداشتم «بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا» «در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»