به حرمت حضور فاطمه علیهاالسلام ، آرام، در خانه را می‏کوبی؛ این بار صدای در زدن ملک الموت، آهنگی دیگر دارد. به میهمانی رسول آمده ‏ای؛ آمده‏ ای تا او را به معراج ابدی ببری. کمی درنگ کن؛ اینکه با تو سخن می‏گوید، امین آسمان‏ها و زمین، جبرئیل است. می‏دانم که برای تو نیز دشوار است تا زیر باران اشک‏های فاطمه علیهاالسلام ، جان نبی را بستانی. می‏دانم که تو نیز سر به زیر افکنده‏ای تا چشمانت هم‏سو با غم چشمان زهرای اطهر علیهاالسلام نباشد؛ اما گویا چاره‏ای نیست و زمان پر کشیدن محمد صلی‏ الله ‏علیه‏ و‏آله فرا رسیده است. برادرم. ملک الموت! می‏خواهی از کجا آغاز کنی؟ تمامی وجود رسول اللّه‏ در راه حق ذوب شده است،چشمانش، نور خدا را در معراج دیده،زبانش با خدا سخن گفته و کلام او بر آن جاری بوده،قلبش، محل نزول کتاب خدا بوده و پاهایش،راه‏های آسمانی را بهتر از مسیرهای زمینی پیموده است. آه چه دشوار است تاب آوردن این لحظه اندوهناک! آیا می‏دانی بعد از او، با فاطمه عزیزش چه خواهند کرد؟ می‏دانی این در را که تو بی ‏اذن زهرا علیهاالسلام از آن عبور نکردی، به آتش جهل و کینه خواهند سوزاند و دستان علی مرتضی علیه السلام را که با دستان رسول صلی‏ الله‏ علیه ‏و‏آله ،انس دیرینه داشت، به بند خواهند کشانید؟ آیا می‏دانی پس از رسول خدا، بر پاره‏های تن او چه خواهد گذشت؟ می‏دانی که چگونه قامت رعنای فاطمه را به خمیدگی می‏نشانندو جایگاه بوسه ‏های رسول را به کبودی می‏نمایند؟ کوچه ‏های مدینه، پس از این برای من هم غریب می‏شود و اهل بیت رسول اکرم صلی‏ الله ‏علیه‏ و‏آله از آن هم غریب‏ تر! نگاه کن که چگونه فاطمه علیهاالسلام با تمام دلتنگی‏ هایش سر به زیر افکنده تا تو در تلاقی چشم‏هایش، در کارَت درنگ نکنی! برخیز و جان عزیزترین و مقرب‏ترین بنده خدا را بستان! روح محمد صلی ‏الله‏ علیه ‏و‏آله از ازل، آسمانی بود؛ این چند صباح را هم که بر زمین هبوط کرد، برای هدایت خلق بود و بس! به کانال قرارگاه مجموعه فرهنگی رضوان اصفهان بپیوندید https://eitaa.com/farhangi_rezvan