🔘 داستان کوتاه نگاهش به سبزه عید که افتاد رفت توی فکر ... لحظاتی گذشت... وقتی سرشو بالا آورد و فهمید که دارم با تعجب نگاه می کنم، لبخند تلخی زد. گفتم: گیله مرد! توی سبزه ها چی دیدی که رفتی تو فکر؟! کمی سکوت کرد و گفت: به این دونه های سبز شده نگاه کن... چند روز آب و غذا و نور خورشید خوردند و رشد کردند... گفتم: خب! گفت: سیصد شصت و پنج روز از خدا عمر گرفتیم و آب و غذا و فلک در اختیارمون بود؛ می ترسم رشد که نکرده باشم هیچ؛ افت هم کرده باشم! دونه ای که نخواد رشد کنه؛ هر چقدر آب و آفتاب بهش بدی فقط بیشتر می گنده... 📚 گیله مرد 👤 بزرگ علوی ─┅─═इई ❄️☃❄️ईइ═─┅─ @farhangi_taha