نسل من رجایی را ندیده بود...
نسل من دنبال رجایی ها میگشت و در میان گشت و گذارش گم شده بود ، تا مردی پیدا شود و مثل رجایی بگوید : انسان باش، بیندیش، راه انتخاب کن و در این راه ثابت قدم باش..
و پای عملش بماند...
نسل من لندکروز سوارهایی را دیده است که شیشه ی دودی شان برای دیدن مردم پایین نمیرفت...!!
نسل من در حوادث انقلاب دنبال رجایی ها میگشت ، اما یکدفعه چشم باز کرد و رجایی را در میان خادم های ضامن آهو مشاهده کرد !
همانی که در سازمان ملل قرآن را مصمم بالای سر خود گرفت انگار که تیکه ای از قلب خود را بالای سرش گرفته بود...
همان که یار دیرینه اش علمدار بود که همواره آرزوی وصالش را داشت...
و اما تو تکلیف اولت شهیدانه زیستن بود ، از بی قراری هایت برای انقلاب معلوم بود !!
اصلا همین که نفس های آخرت را میان مردم مظلوم و محروم کشورت زدی نشانه ای از رجایی بودنت ، بود...
و تو اما رفتی...
رفتی تا به یار دیرینه ات حاج قاسم برسی ، یعنی نمیتوانستی صبوری کنی و در فراغ رفیقت کمی بیشتر دوام بیاوری تا نسل من این رجایی را بیشتر ببینید ؟!
رفتی و تاریخ دوباره تکرار شد و سید علی ماند ، ماند تا دوباره دستش را روی زانوهایش بگذارد و استوار تر روی پاهایش بایستد و خم به ابرویش نیاورد و با تمام شکسته بودنش هنوز مثل کوه تیکه گاه همه باشد...
چه کنم که الان روح و روانم با سیدی گره خورده است که هنوز نمیتوانم رفتنش را باور کنم... ؟! 🥺
و تو رفتی و نسل من ماند ، ماند تا رجایی های آینده را تربیت کند تا مثل خودت از پشت میز فراری و کفش ها و لباس هایش گِلی و خاکی باشد... 🙂
و تو عیدی ات را از پنجره فولاد گرفتی...✨
شهادتت مبارک خادم الرضا 💚
✍🏻 ز.ث
https://eitaa.com/farmandeZohoor