برادر و خواهرم؛ شما هم قدر جمهوری اسلامی را بدانید که نعمت بزرگی است و کوچکترین کفران نعمت محاکمه دارد و جداً همیشه به فکر اسلام باشید.
شهید سردار سرلشکر پاسدار مجید بقایی در سال 1337 در شهرستان بهبهان خوزستان چشم به جهان گشود. وی فعالیتهای مذهبی خود را از همان اوان کودکی با تکبیر گفتن در مساجد آغاز کرد و تا آخر عمر پا از مسیر اسلام بیرون نگذاشت.
وی در دوران تحصیل به دلیل هوش و استعداد بالای که داشت، کلاس پنجم و ششم نظام قدیم را در یکسال طی کرد و طی دوران دبیرستان یکی از فعالترین دانشآموزان در زمینه سیاسی، دینی، اجتماعی و ورزشی بود.
اخلاق بارز اسلامیاش سرمشق تمام دوستان او بود. همیشه به کسانی که دور و برش بودند محبت میکرد. قرآن را همیشه در سینه خود داشت و هیچگاه از خود دور نکرد حتی در لحظه شهادت آیات قرآن را تلاوت میکرد و چند دقیقه قبل از آن در حال حفظ کردن یکی از سورههای قرآن بود. برادران بسیجی را به شدت دوست میداشت. در سالهای 1353 و 1354 فعالیتهای دانشگاهی خود را شروع و در رهبری مبارزات دانشجویی نقش تعیین کنندهای داشت و در پی مبارزات خود به گروه منصورون پیوست و در شاخه نظامی این گروه شروع به فعالیت کرد که از جمله اقدامات وی در این زمینه گردآوری برادران حزبالله و ترور سروان داوودی و یکی از افسران شهربانی رژیم سابق که عامل خفقان در این شهر بشمار میآمد، بود.
شهید بقایی در زمینه خطاطی و نقاشی تبحر بسیار داشت و توانست نمایشگاهی از جنایتهای ساواک در شهرها به نمایش گذاشته و جنایت رژیم سابق را بدین طریق بیشتر به مردم معرفی کند.
وی پیش از آغاز جنگ تحمیلی به توصیه سردار محسن رضایی به سپاه پیوست و در واحد تبلیغات سپاه امیدیه خوزستان و در کنار شهید دقایقی در سمت بازرسی و بعدها به دلیل تواناییهایی که در او مشاهده شد به عنوان نماینده سپاه در اتاق جنگ معرفی شد.
شهید مجید سپس فرماندهی سپاه و جبهه شوش را به عهده داشت و در همان ابتدا وضع جبهه شوش که از لحاظ نیرو و تدارکات در مضیقه بود مورد توجه خاص وی قرار گرفت و با رفتوآمدهای مختلف از طریق رییسجمهور وقت ( امام خامنهای)، استانداری و سپاه مقداری اسلحه کلاشینکف وارد جبهه کرد و از طریق شهر بهبهان حدود 40 بسیجی و سپاهی را به جبهه شوش آورد و به این جبهه تحرک تازهای بخشید.
در همین هنگام مزدوران بعثی با یک گردان پیاده و یک گردان مکانیزه به این جبهه که کلا تمام واحدهایش 50 نفر بیشتر نبودند حمله کردند که بعد از دو روز و دو شب جنگ تن به تن، رزمندگان موفق شدند با کشتن بیش از 50 نفر و به اسارت در آوردن 17 نفر سرپل واقع در روبروی شهر شوش را حفظ کنند.
برادر بقایی بدلیل شهید شدن فرمانده عملیات این جبهه خود به جبهه آمده و رهبری ادامه عملیات را به عهده گرفت و شب مانند دیگر برادران نگهبانی دو ساعته داشت.
پس از آن در طرحریزی و اجرای عملیات چریکی نقش بزرگی به عهده داشت تا در اسفند 1359 نخستین طرح نیمه کلاسیک و حمله گسترده بعد از عملیات امام مهدی(عج) که در سوسنگرد اجرا شده بود را به صحنه عمل در آورد.
شهید بقایی در طرح ریزی وشناسایی و توجیه نیروها خود شخصا شرکت میکرد. هماهنگی شهید بقایی با برادران ارتشی در سلسله عملیات ایذایی باعث دلگرمی همگان شده بود به طوری که هوانیروز و نیز فرماندهان لشکر 21 حمزه بعد از یک ماه دوباره حاضر به عملیات شدند.
شهید بقایی پس از شرکت در عملیات ثامن الائمه و شکستن حصر آبادان در عملیات طریقالقدس شرکت کرد و در گردانی به عنوان تیرانداز شرکت کرد که گردان وی به اهداف مورد نظر دست یافت اما به دلیل نرسیدن دیگر گردانها به هدف، جمعی از نیروهایش به اسارت مزدوران مزدور بعثی در آمدند و او با تدبیر صحیح بعد از دو روز و دو شب و با خوردن علف بیابان و آب باران توانست خود را از محاصره نجات داد و به صف رزمندگان اسلام پیوست.
وی در طرحریزی و اجرای عملیات بزرک فتحالمبین نقش بسزایی داشت و در موقع عمل فرمانده قرارگاه فجر بود.
همزمان با مرحله اول و دوم بیت المقدس در منطقه اهواز خرمشهر قرارگاه فجر به فرماندهی شهید بقایی مامور گرفتن بخشی از منطقه شد که منجر به اسارت بیش از یک هزار و 200 نفر و کشتن تعداد زیادی از مزدوران بعثی و آزادسازی بیش از 300 کیلومتر مربع ازخاک میهن اسلامی شد.
در ادامه این عملیات قرارگاه فجر به فرماندهی برادر شهیدمان از سیل بند عرایض تا پل نو و اروند رود دریک شب پیشروی کرده و خرمشهر را به همراه دیگر قرارگاهها به محاصره نیروهای اسلام در آوردند.
بعد از فتح خرمشهر در عملیات انهدامی رمضان و ورود به خاک عراق در پنج مرحله شرکت فعال داشت پس از آن به علت لیاقت و خلوص نیت فراوانش به معاونت قرارگاه مرکزی کربلا برگزیده شد و در عملیات محرم بعد از رفتن برادر شهید حسن باقری به قرارگاه خاتم الانبیاء(ص) او که در معاونت نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مشغول خدمت بود،