بگیرند، ترور مردم و مسئولان، بمب گذاری در مکانهای عمومی، اختلال در نظم و امنیت شهرها تنها بخشی از اقدامات نیروهای منافقین در دهه ۶۰ بود.
❓❗ *چرا شهید صدوقی؟*
با شهادت آیت الله محمد صدوقی وی چهارمین شهید محراب نام گرفت. پیش از ایشان شهید آیت الله مدنی در سال ۶۰ در تبریز و شهید آیت الله محمدعلی قاضیطباطبائی به دست منافقین به شهادت رسیده بودند.
شهید صدوقی سالها در کنار امام خمینی (ره) و دیگر یاران انقلاب به مبارزه علیه رژیم شاهنشاهی پرداخته بود. از آنجا که زاده شهر یزد بود، رهبری نهضت انقلاب اسلامی را در این خطه برعهده داشت و در جهت آگاه کردن اذهان مردم و روشنگری آنان قدمهای بیشماری را برداشت. کارنامه درخشان آیت الله صدوقی در مبارزات و جریان سازی مردم باعث شد تا نوک پیکان حمله منافقین وی را نشانه رود. شهید صدوقی از جمله چهرههای تاثیر گذار نه تنها در میان مردم شهر یزد بلکه در کل کشور بود.
💠 مقام معظم رهبری درباره شخصیت معنوی و فعالیتهای مبارزانه این عالم بزرگ در سخنانی فرموده اند:
*«این بزرگوار از کسانی بود که در انقلاب بزرگ اسلامی ما نقش قابل توجهی داشت و دخالت و علاقمندی ایشان به فعالیتهای انقلاب بیشتر اززمانی اوج گرفت که قضایای بعد از شهادت مرحوم آیت الله سید مصطفی خمینی در ایران آغاز شده بود. همانطور که میدانید در چهلم شهدای تبریز در یزد در مسجد ایشان یک مجلس بزرگی به رهبری و هدایت ایشان تشکیل شد. خود آن جلسه و پیامدهای آن جلسه هم یه یکی دیگر از مقاطع حساس و برانگیزاننده انقلاب بزرگ اسلامی بود.»*
🕊️🌷🕊️🌷🕊️🌷🕊️🌷🕊️🌷
*نحوه شهادت شهید محراب، آیتالله محمد صدوقی*
*روز جمعهای از سال ۱۳۶۱ با یازدهم ماه مبارک رمضان و یازدهم تیرماه همزمان شد. آیتاللّه صدوقی غسل جمعه کرد و به طرف مسجد «ملا اسماعیل» حرکت کرد.*
یکی از روزهای گرم تابستان، اما این گرما و روزهداری مردم باعث نشد که صف نمازجمعه یزد آن هم به امامت آیتالله محمد صدوقی خلوت باشد، مردم حتی تا پشتبامها هم سجاده و جانماز پهن کرده بودند.
نمازجمعه که تمام شد حوالی ساعت یک و ۲۰ دقیقه ظهر بود، مسجد «ملا اسماعیل» مملو از جمعیت بود، امام جمعه خیلی نگران گرمایی بود که مردم را آزار میداد؛ حتی اجازه نداد بین دو خطبه اطلاعیهای که آماده شده بود را بخوانند حتی از مردم درخواست کرد که همراه موذن اذان را تکرار نکنند تا نماز سریعتر تمام شود.
*آن روز خیلی عجله داشت، مشخص نبود برای چه، اما بعدها معلوم شد برای شهادت این همه شتاب میکرد.*
وقتی عرقریزان از گرما، نماز را به پایان رساند، از محراب به سمت خودرو حرکت کرد، صحن قدیم مسجد ملااسماعیل را که ترک کرد، وارد صحن جدید شد و ایستاد تا کفشهایش را بپوشد.
از پشت سر جوانی محکم آیتالله صدوقی را در آغوش گرفت و گفت: میخواهد پیشانی او را ببوسد. چون حرکاتش شکبرانگیز بود، پاسدارها و حتی خود آیتالله تلاش کردند تا او را دور کنند؛ اما موفق نشدند.
آن جوان که نامش رضا ابراهیمزاده و از اعضای سازمان مجاهدین خلق و از منافقان بود، همانطور محکم آیتالله را در آغوش گرفته بود و او را رها نمیکرد تا اینکه ناگهان صدای انفجاری، دست پلید او را رو کرد.
آیتالله از ناحیه کمر و ستون فقرات و شکم به شدت مصدوم شد و در راه انتقال به بیمارستان افشار یزد به آرزوی همیشگی خود که همان شهادت بود، رسید.
@farooq313
*یادش گرامی وراهش پررهروباد.*🌷