به نام خداوند بخشنده مهربان 🌻❤️
#پیشی_و_اژدها_یه_باغچه_میسازن
یه روز صبح، اژدها سرش رو از غار بیرون می آره و همه جا را بو می کشه.
نفسش رو با حرارت بیرون می ده. بوی بهار به مشامش می رسه!
اژدها با صدای بلند می گه : «وای! بهار شده! آخ جون! پیشی زود باش بریم تو حیاط و از این هوای خوب لذت ببریم.
اژدها و پیشی به حیاط می رن.
پیشی به اژدها می گه : «به نظرم حالا که فصل بهار شده می تونیم این جا یه باغ خیلی عالی درست کنیم. باغی پر از میوه و گل و گیاه های خوشگل.»
اژدها با خوشحالی می گه : «وای چه فکر خوبی! من کاملا موافقم پیشی. شروع کنیم.
پیشی از اژدها می خواد به او کمک کنه تا اول حیاط رو تمیز کنن.
اژدها نفس عمیقی می کشه و بعد اون رو بیرون می ده. با این کار همه ی خاک و برگ های زرد و کهنه از تو حیاط بیرون می رن. پیشی هم که روی دم اژدها نشسته با سطل آبی که دستشه روی زمین آب می پاشه
پیشی و اژدها علف های هرز و ریشه های قدیمی رو از خاک بیرون می کشن و بعد کود رو روی خاک پخش می کنن تا خاک حاصل خیز بشه و گیاه هایی که می کارن خوب رشد کنن.
پیشی می گه: «عالی شد اژدها! حالا می تونیم گیاه هامونو بکاریم. »
باغ آماده ی کاشت شده!
پیشی یه سمت از باغ رو برای خودش بر میداره و دونه های سبزیجات رو تو ردیف های مرتب و کاملا صاف می کاره.
اژدها دونه های گل و گیاه رو نامرتب و تو جهت های مختلف پراکنده می کنه. پیشی با ناراحتی می گه: «اژدها گیاه هایی که می کاری یکمی نامرتبن.»
وقتی که همه ی کارها تموم می شه و همه ی بذرها رو می کارن پیشی و اژدها با خوشحالی به باغ نگاه می کنن.
تمام علف های هرز از بین رفته ان. همه ی بذرها کاشته شده ان.
حالا دیگه تنها کاری که باید انجام بدن اینه که منتظر بمونن تا گیاه ها رشد کنن و بزرگ بشن.
وقتی که بارون میاد، پیشی و اژدها با خوشحالی از پنجره به باغشون نگاه می کنن و از این که گیاه هایی که زیر خاکن داره حسابی بهشون آب بارون می خوره خوشحالن
پیشی و اژدها گاهی با هم به باغشون سر می زنن و منتظر می مونن
و صبر می کنن..
گاهی از این که گیاه ها هنوز شروع به رشد نکردن ناراحت می شن اما بازم صبر می کنن چون می دونن بالاخره یه روزی این گیاه ها از خاک بیرون میان
سرانجام، گیاهان شروع به رشد می کنن!
گیاه های قسمتی از باغ که مال پیشیه تو ردیف های مرتب رشد می کنن.
و گیاه های قسمتی از باغ که مال اژدهائه به صورت دسته های پراکنده رشد می کنن.
اژدها برای گیاهانش آهنگ می خونه و گاهی با دودی که از بینی ش بیرون میاد بهشون دود می ده.پیشی فکر می کنه قسمتی از باغ که که مال اونه خیلی قشنگ شده.
اژدها هم فکر می کنه قسمتی از باغ که مال اونه خیلی قشنگ شده.
خلاصه، هفته ها می گذره و بعد یک روز، پیشی به باغ می ره. سبزیجاتش رسیدن و آماده ی برداشتن!
پیشی شروع به چیدن گوجه هاش می کنه اما ناگهان یه چیزی می بینه که باعث ناراحتیش می شه.
روی یکی از گوجه فرنگی ها یه لکه وجود داره.
پیشی لکه ی دیگه ای پیدا می کنه. و بعد یه لکه ی دیگه.
سبزیجات پیشی پر از حشرات شده!
پیشی با ناراحتی به اژدها می گه : «وای گوجه فرنگی های من پر از حشره شده. تو میدونی باید چی کار کنم؟
اژدها می دونه چطوری به او کمک کنه. او شروع می کنه به خوندن آهنگ و همزمان دودی رو از بینی اش بیرون میاره.
دود کمک می کنه و گلها شکوفا می شن
دودهای اژدها حشرات رو میترسونن و اونا رو از گیاه های پیشی فراری میدن
بعد از این کارها پیشی و اژدها می تونن سبزیجات رو بچینن. اونا چند تا گل هم می چینن.
و با همه ی سبزیجاتی که چیدن یه غذای خوشمزه درست می کنن. اونا خیلی خوشحالن که باغی دارن که می تونن هم ازش لذت ببرن و هم با استفاده از گیاهاش غذاهای خوشمزه درست کنن
پیشی و اژدها از باغشون لذت می برن. حالا دیگه پیشی می دونه که برای داشتن گل و گیاه های سالم به دوست خوبی مثل اژدها احتیاج داره تا با دود حشرات رو ازشون بیرون کنه.🌺
🔰 عضو کانال
#عصر_فروی در ایتا شوید.👇
✿
@farvi_1401 🇮🇷 عصـر فــــروی ✿
🆔
https://eitaa.com/joinchat/700514540C0e71276c09