هدایت شده از فروی من
دلیل سوم/ خانه‌ای مستحکم دکتر دی آنجلیس در قسمتی از کتاب خود مطلبی مهم را یادآور می‌شود این مطلب با نامه‌ای شروع شده که خانمی به او نگاشته است بار باری عزیز همسر من یک عادت وحشتناک دارد او با زن‌های دیگر خوش و بش می‌کند این کار او واقعاً مرا عصبانی می‌کند وقتی با هم هستیم به زن‌ها نگاه می‌کند و با آنها حرف می‌زند وقتی به او اعتراض می‌کنم همه چیز را انکار کرده و می‌گوید تو حسودی ! رفتار او باعث می‌شود احساس نگرانی و ناامنی داشته باشم دکتر دی آنجیلیس این نگرانی را از حساسیت بیش از حد خانم‌ها نمی‌داند بلکه می‌گوید بی‌قیدی و بی‌بندوباری در مسائل جنسی بزرگترین دشمن روابط خصوصی است و حتی مطمئن‌ترین و با اعتماد به نفس‌ترین زن‌ها را از لحاظ احساسی کاملاً به هم می‌ریزد و همچنین می‌گوید اگر آقایان می‌خواهند با همسر خود یک رابطه صمیمی و پر تب و تاب داشته باشند باید همه توان توجه و تعامل خود را فقط و فقط وقف همسرشان کنند شاید ارتباط آقایان با زن‌های دیگر در ابتدا تاثیری بر روابط با همسرشان نداشته باشد اما به تدریج متوجه اثرات منفی آن می‌شوند که تمایل کمتری به همسر خود دارند و روابط احساسی آنها کمرنگ‌تر شده است و در نهایت یک روز که از خواب بیدار می‌شوند احساس می‌کنند که دیگر تمایلی به برقراری روابط خصوصی با همسرشان ندارند. همه عشق و علاقه نسبت به همسرشان از بین رفته و زمانی متوجه این قضیه می‌شوند که خیلی دیر شده است. مشکل اینجاست که اکثر مردها متوجه نمی‌شوند چگونه انرژی مرموز و نامرئی اما قدرتمندِ این روابط به تدریج زندگی خصوصی آنها را تحت تاثیر قرار می‌دهد بنابراین تصور می‌کنند تا وقتی با زنی رابطه جدی برق را نکرده‌اند به همسر خود وفادار بوده‌اند اما باید بدانند که تاثیرات ناشی از کشش‌ها و گزینه‌های ذهنی شان به مراتب قوی‌تر از عملکردهای جنسی و فیزیک شان است. دی آنجلیس خطاب به مردان می‌گوید: وقتی متوجه می‌شوید یک زن زیبا کنار شما نشسته، اگر ذهن شما درگیر شده و به او نگاه کنید و یا حتی در ذهن خود با او حرف بزنید، بدین معنی است که شما موقتاً تعهد خود نسبت به همسر و زندگی خود را فراموش کرده و سرمایه‌های وجودی خود را در جای دیگر_ وجود آن زن غریبه_ صرف کرده‌ایدشاید شما از لحاظ فیزیکی کاری انجام نده باشید. اما انگار از لحاظ ذهنی ایستاده‌اید، چند لحظه پیش آن خانمِ غریبه رفته و مجدداً به جای خود برگشته‌اید؛ به همین دلیل است که اکثر خانم‌ها از این گونه رفتارها و عادت‌های همسرشان بیزارند( مگر اینکه خودشان اینگونه باشند) عقل ما می‌گوید باید عشق بین زن و مرد، محبت آنان به همدیگر ، اطمینان آنها به یکدیگر و ... هر روز نسبت به روز قبل بیشتر شود؛ همچنین هر عاملی که موجب سست شدن عشق زن و مرد و سَردیِ روابط آن ها گردد، باید برداشته شود! حالا به این دو حالت توجه کنید: خانمی با پوشش کامل را فرض کنید که تاکنون با هیچ پسری غیر از برادرش دوست نبوده است و آقاپسری را فرض کنید که تنها دوست دخترهایش خواهرانش بوده‌اند! این‌ها وقتی خودشان را از دوستی نامشروع با جنس مخالف محفوظ داشته‌اند حسابی تشنه ی جنس مخالف می‌شوند وقتی با هم ازدواج کنند، همدیگر را برای هم نعمت می‌ دانند، تمام انرژی خود را برای هم خواهند گذاشت و ... آقا پسر و دختر خانمی را فرض کنید که چه در دبیرستان و چه در دانشگاه و .. با دختر پسرهای متعددی دوست بوده‌اند، انواع و اقسام آدم‌ها را دیده‌اند و تجربه کرده‌اند، حالا این‌ها وقتی با هم ازدواج کنند آیا متعهد می‌شوند که: به هم وفادار باشند؟ و با شخص دیگری رابطه دوستی برقرار نکنند؟ خوب این می‌شود اول محدودیت، چون تا قبل از ازدواج آزاد بوده‌اند و راحت، هر کجا می‌خواستند، می‌رفتند، با هرکه می‌خواستند، دوستی می‌کردند، حالا که ازدواج کرده‌اند باید فقط با یک نفر باشند و این قطعاً با ذائقه‌شان جور در نمی‌آید! بعد از ازدواج بوی آشپزی همسر خودشان را با بوی عطرِ دوست دخترشان مقایسه خواهند کرد. بعد از ازدواج سیمای آرایش نکرده همسر خود را به صورت همیشه آرایش شده دوست دختران شان مقایسه می کنندو...همینطور است برای دختران: آن‌ها نیز بوی معطرِ دوست پسرشان را با بوی تعرقِ همسرِ از سرِ کار آمده‌شان مقایسه می‌کنند، محبت و عشقِ دوست پسرِ قبلی شان را با خستگی و بد اخلاقی همسرشان مقایسه خواهند کرد! پس از ازدواج در جامعه ی دوست دختر_ دوست پسری با روابط آزادِ جنسی، آغاز محدودیت و محرومیت است چون افراد باید بعد از ازدواج دوست‌های متعدد خود را کنار بگذارند و فقط به یک نفر وفادار باشند. و ازدواج در جامعه‌ای که روابط جنسی را به محیط خانواده محدود می‌کند پایان محرومیت است و انتظار و آغاز دوران شیرین زندگی. دلیل سوم ادامه دارد