خاطره بارداری ☺️
سلام خواستم تجربه بارداریمو براتون بگم نه سال از ازدواجم میگذشت ومن هنوز باردار نشده بودم چند بار، ای یوای،و ای وی اف انجام دادم نشد من دیگه از دکترها نا امید شدم گفتم دیگه کسی نمیتونه کاری برامون انجام بده فقط خود خدا گره گشای کار ما هست دیگه سه چهار سال درمان روقطع کرده بودیم
یه بار دیدم پریودم عقب افتاد وکمر درد شدید داشتم انگار الان میخوام پریود بشم ولی نمیشه بعداز چند روز کلنجار رفتن باخودم تصمیم گرفتم برم ازمایش صبح که شوهرم رفت اداره بعدش منم رفتم دکتر وبرام ازماش نوشت تا برم ازمایش بدم دیرشدو جوابش اون روز حاظر نشد وموند برای فرداش اما من نا امید بودم میترسیدم برم جواب بگیرم منفی باشه روز اول نرفتم روز دوم بزور خودم رو راضی کردم رفتم جواب روگرفتم انقد استرس داشتم وقتی جواب روگرفتم کلا جواب رو اشتباه خوندم پیش خودم فکر کردم باردار نیستم هی بخودم میگفتم حتما یه مریضی بدی دارم که انقدر کمرم درد میکنه درمانگاه خیلی شلوغ بود تا نوبتم بشه جواب رو به دکتر نشون بدم ظهرشده بود رفتم با گریه پیش دکتر گفتم پریودم عقب افتاد ازمایش دادم منفی بود الانم خیلی کمرم درد میکنه دکتر تا برگه روگرفت گفت کی گفته منفیه ؟شما بار دارید من از خوشحالی هم گریم گرفت هم از ذوق نمیدونستم باید چیکار کنم دکتر که قضیه رو نمیدونست میگفت چیه حالا اون که از روزگار من خبر نداشت واینطوری بود که من بعد از نه سال انتظار طعم شیرین مادری روچشیدم انشاالله به حق دامن سبز حضرت زهرا دامن همه زنهای سرزمینمسبز سبز سبز باشه
#راهنمایی_اعضا
کانالهای ما👇
@farzandbano
@khandehpak
@menoeslami
@BaSELEBRTY