هدایت شده از تک تیرانداز🎯
امروز یکی از دانشجویان، خاطره جالبی را از یکی از اساتیدش که طلبه است، نقل می کرد آن استاد می گفت: من دبیرستان که می رفتم از شیخ ها خوشم نمی آمد! درس خوان هم نبودم و سوم راهنمایی و اول دبیرستان را رفوزه شدم و دوباره خواندم! یک روز پدرم گفت: پسرجان، تو که درس نمی خونی، حداقل بیا تراشکاری پیشم کار کن من هم از خدا خواسته، مدرسه را رها کردم و رفتم تراشکاریِ پدرم در همین گیر و دار، عاشق دختر خاله ام هم شده بودم و به هر بهانه ای به منزل خاله ام می رفتم خاله ام که بو برده بود، یک روز گفت: چرا این قدر به خانه ما می آیی؟ گفتم: خاله جان، صله رحم از واجبات است! خاله ام گفت: عمه و عمویت هم هستند؛ چرا آنجا نمی روی؟!؟ و وقتی دید جوابی ندارم، گفت: ببین پسردایی و پسرعمه اش خواستگارش هستند و نوبت به تو نمی رسد آنها هم پولدارند هم تحصیل کرده ولی تو حتی درست را رها کرده ای این را که گفت، تصمیم گرفتم درس را با جدیت شروع کنم. دوباره رفتم مدرسه و شبانه روز درس می خواندم به حدّی که در کنکور دانشگاه رتبه خوبی آوردم در این مدت عشق دخترخاله رهایم نمی کرد و حتی هر روز صبح ساعت ۷ به نانوایی می رفتم. چون دخترخاله ام ساعت ۷ سوار سرویس می شد و از کنار نانوایی رد می شد حتی اگر یک روز مثلاً یک ربع رفتنم به نانوایی دیر می شد، دیگر نمی رفتم و وقتی مادرم می گفت: تو که هر روز می رفتی نان می گرفتی، می گفتم: من فقط ساعت ۷ می روم نه ۷ و ربع و می گرفتم می خوابیدم! خلاصه، دانشگاه قبول شدم ولی قبل از شروع دانشگاه ها با یک طلبه ی سال چهارمی آشنا شدم و به قدری تحت تأثیر او قرار گرفتم و دانشگاه را رها کردم و آمدم حوزه! و طلبه شدم آن طلبه حاج آقا عباسی ولدی بود که اکنون مشهور است و صاحب تألیفات متعدد مثلاً یک بار که در همان اوائل به منزلش رفته بودم، در مدّتی که با هم مادرش حدود ده بار به اتاقمان آمد‌. هر بار به خاطر کاری، یک بار چای آورد یک بار میوه آورد یک بار آمد تا استکان ها را ببرد یک بار آمد چیزی بردارد و . . . هر باری مادرش وارد اتاق می شود، او تمام قد به احترام مادر می ایستاد! به هر حال مشاهده این دست رفتارها مرا به طلبه شدن علاقمند کرد و به حوزه کشاند خاله ام که فهمید می خواهم طلبه شوم، گفت: خاله جان، دخترم زن شیخ نمی شه ها و من گفتم: من انتخاب خودم را کرده ام و چیزی را بر حوزه ترجیح نمی دهم خلاصه دختر خاله از دستم رفت ولی خیلی چیزهای برتر و والاتر نصیبم شد 🎯🎯نشر این خاطره فقط با ذکر کانال https://eitaa.com/joinchat/3710910627Cf894dc12a8