یه خاطره هم بگم از روزی که دخترم بدنیا اومد اونروز از صبحش رفته بودم بیمارستان واسه چکاپ تا ظهر که نوبتم شد بهم گفتن برو سونو بده ببینم وضعیت بچه چطوره
۴۱هفته بودم تا ساعت ۶نشستم واسه سونو دیگه حسابی خسته شده بودم گفتن برو اورژانسی بدنیا بیار منم حسابی خسته وگرسنه آخه ظهرم با یه ساندویچ سر کرده بودم(برنجی بودم وتا۲تا بشقاب نمیخوردم سیر نمیشدم😐)ایناهم بهم استرس دادن خلاصه رفتیم برای کارای بستری بخاطر کرونا نمیذاشتن شوهرم کارارو بکنه یا بیاد داخل ۲ساعت بدوبدو کردم ساعت۸بستریم کردن بهشون گفتم گرسنمه به همسرم بگید یه چیزی بیاره بخورم گفتن نمیشه😢یکی از کمک پرستارا که خشکبار واینا میآورد تو محل کارش میفروخت بهم گفت اگر تا۵صبح بزایی بهت یه بسته پشمک ویه بسته آجیل میدم😍(از بس گفتم گشنمه 😅😆)منم بچه دومم بود میدونستم خوش زا هستم گفتم تا ۱۲ونیم زایمان کردم بعدم میگیرم میخوابم گفت عمرااا😜خلاصه سرم فشار زدن پاشدم سرم گرفتم دستم هی تو راهرو راه میرفتم میگفتن درد داری بشین میگفتم من دارم درد میکشم میخوام زودتر تموم بشه (الکی میگفتم گشنم بود پشمک میخواستم😋)دیگه دردم شدید شده بود از اونور گرسنم بود اومدن معاینه کردن گفتن رحمم کامل بازه رفتیم برای زایمان حالا تواتاق زایمان بيسکوئيت گرفته بودم دستم میخوردم ومیگفتم گشنمه🙈ماما میگفت فشار بده من داد میزدم گشنمههههههه 😝بیچارها نمیدونستن بخندن یا بچتون بگیرن ماما دولا شده بود داشت میخندید که سر بچه اومد بیرون 😱از هوام که بچه الان بیفته گفتم یا فاطمه زهراااااا
یکی از دانشجوها دید ذکر گشنمه شده یا فاطمه😅نگاه کرد دید سر بچه بیرونه داد زد بگیرش
خدارو شکر ماما خودش جمع کرد بچرو گرفت😐
پرستار ها هی از جلو در اتاقم رد میشدن میخندیدن😅میگفتن دیگه گشنت نیس؟؟
ساعت۱۲وده دقیقه زایمان کردم پشمک واجیلمم از خانمه گرفتم😋😋
البته فرداش پولشو دادم دلم نیومد گفتم لابد لازم داره که تو بخش اینارو میفروشه
انشالله بحق فاطمه زهرا خودش دامن همه اونایی که توحسرت بچه هستن رو سبز کنه😘
ببخشید طولانی شد
┄┅┅❅🤰🤱👶👩🦰🤰🤱❅┅┅┄
@farzandbano