•┈┈••✾•♥️•✾••┈┈• از غلظت این شب، نفس شهر گرفته بی برکت دستان تو درمان شدنی نیست هر لحظه گرفتار تر از لحظه ی قبلی اینجا خلاء حکم تو کتمان شدنی نیست افسوس بشر خواست خودش راه بسازد گم گشته و این فاجعه پنهان شدنی نیست ده قرن فراق و غم ما طول کشیده آقا به خدا هجر تو آسان شدنی نیست گاهی سخن از زایش مقصود عقیم است هر قصه و هر غصه که عنوان شدنی نیست سرباز مفیدی اگر امروز نباشم ننگ است برای من و جبران شدنی نیست... 👤شاعر: فاطمه رجبی نیکو 👇 ♦️🔆 ۱۵ تا ۱۸ سال http://eitaa.com/joinchat/940179475Cb9698fe085 •┈┈••✾•♥️•✾••┈┈• 🔙563🔜