آره ، داشتم می‌گفتم دلتنگی خیلی وحشیه ، مکان و زمان نمی‌شناسه ! یهو وسط یه روز خوب یا یه روز شلوغ ، وسط بلبشوی یه دعوا ، موقع رد شدن از خیابون ، تو پاساژ وسط خرید ، تو صف نونوایی ، وسط جشن فارغ‌التحصيلی ، شب عید ، میون شلوغی مترو ، سر جلسه‌ی امتحان ، حتّیٰ وسط وانفسای قیامت .. چنگ می‌زنه تو گلوت و تویی که مات و مبهوت تو چشاش نگا می‌کنی و خشکت می‌زنه ، حتی به این فکر هم نمی‌کنی که این لامروت از کجا پیداش شد ! فقط غرق می‌شی .. غرق می‌شی .. چی می‌گفتم ؟! آره داشتم می‌گفتم ، دلتنگی خیلی وحشیه ! علیرضا‌مواساتی